کانال یک به طور 24 ساعته بر روی یوتل ست w2m

FREQ=11473 - Symbol Rate=27500 - 2/3-
عمودی V
3 درجه شرقی

نام کانال:MAA TV
با یک قیچی می‌توانید این ماهواره را با هاتبرد دریافت کنید، در غیر این صورت دیش خود را که به سمت هاتبرد تنظیم شده است تقریباً 5/5 سانتیمتر به سمت راست(شما پشت دیش ایستاده‌اید) و میله پشت دیش را تقریباً 5/4سانتیمتر به طرف بالا بیاورید به طوریکه سر ال ان بی به زمین نزدیک شود. ساعت ال ان بی را تغییر ندهید. این فرکانس به اندازه کافی قوی هست که بتوانید بدون نیاز به فایندر وبا کمی دقت در یافت کنید.

توجه! توجه!: صدای کانال یک بر روی ماهواره هاتبرد. از هر طریق ممکن اطلاع رسانی کنید.

صدای تلویزیون کانال یک بر روی ماهواره هاتبرد.
نام رادیو: رادیو پدر - Radio Pedar
فرکانس:11200
عمودی-V
27500
در صورتی که رسیور شما قدیمی است ممکن است نام رادیو را Italia 1 نمایش دهد.

با مراجعه به سایت WWW.CH1.CC دادخواست تعیین نظام حکومتی را امضا کنید.

WWW.CH1.CC کلیک کنید.

مردم بانک تات را تحریم خواهند کرد

"خبر دریافتی موثق از کارکنان صدا و سیمای رژیم"
این بانک با سرمایه اولیه حدود 224 میلیارد تومان از محل1- مبلغ 140 میلیارد تومان وجوهات به جا مانده از آیت اله بهجت2- مبلغ 84 میلیارد تومان وجوهات به جامانده از آیت اله فاضل لنکرانی که در هردو مورد با دستور مستقیم رهبرجمهوری اسلامی گرفته شده و در اختیار آقایان 1- مجتبی خامنه ای فرزند رهبر(رئیس کودتا) 2- غلامعلی حداد عادل رئیس اسبق مجلس هفتم و 3- احمد جنتی دبیر شورای نگهبان قرارداده شده تا به عنوان سهامداران اصلی اقدام به تاسیس این بانک نموده و در شرف پذیره نویسی هستند (مطابق تبلیغ در سیما)مردم را تشویق به تحریم این بانک و عدم پذیره نویسی آن بنمائید.پریش پاهکین

به پروژه ندای پرچم بپیوندید.

اعلامیه:
ندای پرچم جنبش ملی ما هستیم!
همراهان جنبش ملی ما هستیم و همه ی ایرانیان برای نمایش بزرگترین پرچم تاریخ جهان دست به دست هم میدهند. صدها پرچم پیوسته شیر و خورشید ، هر پرچم به نام یک تن در گوشه و کنار جهان به نمایش گذاشته می شود. شما نیز می توانیددر این طرح شرکت کرده و نام خود را روی یک پرچم مستقل در کنار دیگران داشته باشید. برای شرکت و ثبت نام در این طرح، هم اکنون با شماره زیر در امریکا تماس بگیرید.
5422-884-818

هر سه شنبه رأس ساعت 9 شب تمام وسایل برقی پر مصرف را به مدت 4 دقیقه به برق بزنید؛

امضاء کنید،شکواییه مردم ایران خطاب به مجامع بین المللی

استمداد از جامعه جهانی به مقصود متوقف ساختن جنایات جمهوری اسلامی و تعقیب عاملین آن(شکواییه رسمی)
برای امضا شکواییه لطفاً بر روی لینک کلیک کنیدhttp://www.petitioniran.com/?page=petition&pid=YLT5392

فراخوان: جمعه 30 مرداد تجمع مقابل زندان اوین ساعت 11 صبح

زندانی سیاسی آزاد باید گردد.

چگونه در اعتراضات خیابانی سالم بمانیم

فیلتر شکن Ultra Surf95، سریع و مطمئن.

۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

"نگران نباشید! مسیر همه ما به سمت ندای آزادی است"

گزارش پنجشنبه 8 مرداد ساعت 2:45 - مکان، بهشت زهرا
با یکی از دوستان به بهشت زهرا رفتیم تا در مراسمی که به یاد ندا آقا سلطان و تعدادی از کشته شدگان وقایع اخیر شرکت کنیم. با اینکه اولین بار است که به بهشت زهرا می آییم؛اما راه از همان آغاز مشخص می شود. تعداد زیادی از مردم به سمت قطعه ای که ندا و دیگران در آن خاک هستند می روند. با آنها همراه می شویم. در میان راه چند نفر از ما سؤال می کنند که مراسم در کدام سمت است؟! من پاسخ می دهم: "نمی دانم. اما مسیر ما هم، همانجاست." دختری که در کنار من است، پاسخ می دهد: "نگران نباشید! مسیر همه ما به سمت ندای آزادی است." به محل مورد نظر می رسیم. واقعا جمعیت زیادی آمده. می توانم بگویم پنجاه هزار نفر و شاید هم بیشتر. نیروهای امنیتی همه جا به چشم می خورند. مراسم در ساعت 3 آغاز می شود، که در همان آغاز یکی از نیروهای امنیتی با تهدید به مردم می گوید: "فقط 5 دقیقه وقت دارید که فاتحه بفرستید و بروید!" خانمی که چند متر دورتر از ماست سؤال می کند: "اگر نرویم چه؟!" یکی جواب می دهد: "حتما ما را نیز مثل بچه هایمان می کشند، ما که نمی رویم، بذار هر غلطی می خواهند بکنند. ما آمده ایم که بمانیم." در این هنگام خبر می رسد که "هادی غفاری" وارد بهشت زهرا شد. تعدادی از مردم برای استقبال او می روند؛ و بعد از چند دقیقه به همراه او باز می گردند. ما از این فرصت استفاده می کنیم و شروع می کنیم به پخش تراکتهایی که برای این مراسم آماده کرده ایم. هر لحظه بر تعداد نیروهای امنیتی و انتظامی افزوده می شود. در این هنگام مردم شروع به دادن شعار می کنند و با شعار "نیروی انتظامی، حمایت، حمایت" از آنها می خواهند که با مردم همراه شوند. اما نیروی انتظامی به سمت مردم حمله ور می شود و تعدادی از مردم را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و با تهدید از مردم می خواهد که محل را ترک کنند. اما مردم منسجم تر از قبل شروع به دادن شعارهایی با این مضمون می کنند: "مرگ بر دیکتاتور" و "مرگ بر احمدی نژاد"در این هنگام خبر می رسد که میر حسین وارد بهشت زهرا شده و نیروهای امنیتی مانع از حضور او در مراسم شده اند و درحال بازگرداندن او هستند. جمعیت به سمت محلی که میرحسین در آنجاست به حرکت درمی آیند که نیروهای امنیتی و انتظامی با باتوم و گاز اشک آور به سمت آنها حمله می کنند. ما نیز بهمراه تعدادی از جوانان و مردم شروع به پرتاب سنگ و دادن شعار "حکومت زور نمی خوایم، پلیس مزدور نمی خوایم" کردیم. در این میان نیروهای امنیتی تعدادی از مردم را بازداشت کرده و تعدادی هم به شدت زخمی شدند. ما باید محل را ترک می کردیم. تا لحظه تنظیم این گزارش حدود 30 نفر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند و به مکان نامعلومی انتقال داده شده اند. همچنین حدود 60 نفر نیز زخمی شده اند که حال تعدادی از آنها وخیم است. ■ساعت 5:35 میدان ونک پر از ندای آزادیاز روزهای قبل با تعدادی از دوستان هماهنگ کردیم که در مراسمی که قرار بود امروز به یاد جانباختگان روزهای قبل برگزار شود، شرکت کنیم. در ساعت مقرر با دوستان به سمت میدان ونک حرکت می کنیم. در راه ماشینها قبل از میدان ونک شروع به بوق زدن می کنند که نشان از شلوغی میدان می دهد. به میدان که می رسیم تصمیم می گیریم که از هم جدا شویم تا بهتر به مشاهده بپردازیم. بطرف پایین میدان ونک به راه می افتم. در راه با تعداد زیادی از نیروهای امنیتی و انتظامی برخورد می کنم و از کنارشان می گذرم. صداهایی از دور به گوش می رسد و بوی دود هر لحظه بیشتر می شود. به سر خیابان 7 که می رسم، با تعدادی از جوانان و مردم روبرو می شوم که تجمع کرده اند و درحال دادن شعار هستند. به آنها می پیوندم و همراه آنها شعار می دهم. "عزا عزاست امروز، ایرانی با غیرت صاحب عزاست امروز".در همین حال به تعداد جمعیت افزوده می شود و با تعدادی دختر و پسر آشنا می شوم که بسیار با انرژی و رادیکال شعار می دهند. تصمیم می گیرم تراکتهایی که با خود دارم در میانشان پخش کنم. با دادن اولین تراکت، آنها به سمت من می آیند و همه تراکتها را از من می گیرند و در میان خود و مردم پخش می کنند و شمن تایید متن تراکتها، با من همراه می شوند. در این میان بخاطر افزایش جمعیت نیروی انتظامی به سمت ما حمله می کند و سعی در ترساندن ما دارد. بداخل کوچه ای می رویم. تعدادی از مردم شروع به دادن شعار "نیروی انتظامی؛ حمایت حمایت" می کنند. در مقابل نیروهای انتظامی بطرف آنها گاز اشک آور پرتاب کرد و من شروع می کنم به دادن شعار "حکومت زور نمی خوایم، پلیس مزدور نمی خوایم" که خیلی زود با استقبال مردم و جوانها روبرو شد. پلیس به سمت ما هجوم می آورد اما من با تعجب شاهدم که هیچکس فرار نمی کند. همه ایستاده اند و با سنگ و هر چیزی که گیر می آورند به سمت نیروهای انتظامی حمله ور می شوند که این امر باعث فرار نیروهای انتظامی می شود و ما دوباره به سر خیابان 7 در تقاطع خیابان ولی عصر برمی گردیم. با دیدن تعدادی سطل زباله فکری به ذهنم می رسد! تعدادی از دختران و پسران را با خود همراه می کنم و به آنها می گویم که باید خیابان را مسدود کنیم چون اینکار هم باعث مسدد شدن راه موتورسواران گارد می شود و هم با آتش زدن آنها، از گاز اشک آور جلوگیری می کنیم. همه با من هم نظر هستند. اینکار را می کنیم. حالا دیگر خیابان ولی عصر مسدود شده است و تعداد زیادی ماشین پشت آتش ما تجمع کرده اند و در حال بوق زدن بودند که تعدادی از لباس شخصی ها به طرف ما حمله ور می شوند و با پرتاب گاز اشک آور؛ سعی در متفرق کردن ما دارند. همه به سمت آنها سنگ پرتاب می کنیم. من هم دست می برم و از روی زمین قلوه سنگی برمی دارم و نشانه می گیرم. یکی از بسیجیهایی که از همه گنده تر است و بنظر فرمانده می آید. سنگ را پرتاب می کنم، درست به هدف می خورد. دوست دختری که در کنارم است محکم به پشتم می زند و می گوید: آفرین پرتاب خوبی بود. از این حرف خنده ام می گیرد اما آنطرف تر دوستانی بر اثر گاز اشک آور دچار مشکل شده اند. به وضع آنها رسیدگی می کنیم و از تعدادی از زنان و مردانی که درهای خانه هایشان را گشوده اند می خواهیم که پارچه و سرکه برایمان بیاوردند. در این لحظه پوکه گاز اشک آوری جلوی من به زمین می خورد. سریع آنرا به میان آتش می اندازم. از سر خیابان، صدای تیراندازی به گوش می رسد. تعدادی از مردم در حال دویدن هستند. زنی بر زمین می افتد. کمکش می کنیم که فرار کند و به او در خانه ای جا می دهیم. تعدادی دیگر نیز در آن خانه جا گرفته اند. شروع می کنیم به شعار دادن "احمدی جنایت می کند، رهبر حمایت می کند" ، "مرگ بر خامنه ای" ، "مرگ بر احمدی نژاد" ، "مرگ بر دیکتاتور" و "می کشم، می کشم ، هرکه یاورم کشت".خبر می رسد که پارک ساعی خیلی شلوغ است. با تعدادی از رفقا به سمت پارک حرکت می کنیم. در راه به همه می گوییم که با ما همراه شوند. تعدادمان در حدود 1300 نفر است. به پارک ساعی می رسیم. واقعا جنگ است. همه با دست خالی به سمت بسیج و نیروهای امنیتی هجوم می آوردند. تعدادی به شدت زخمی شده اند اما فرار نمی کنند. من واقعا تا بحال همچین چیزی ندیده ام. دختران در همه صفها جلوتر هستند. در حمله، در دفاع و در دادن شعارها. نیروهای امنیتی تمام توان خود را برای متفرق کردن ما گذاشتند اما واقعا مستاصل شده اند. ساعت نزدیک به 9:30 شب است و درگیری و جنگ و گریز کماکان ادامه دارد. من با تعدادی از رفقا بخاطر تاریکی هوا و شرایط امنیتی تصمیم به ترک محل می گیریم تا در روزهای آینده نیز در مبارزه شرکت کنیم.
ساعت 10:10 شب – 8 مرداد 1388
ارسال شده از فعالین نشریه بذر

هیچ نظری موجود نیست: