ایران ب ب ب
ایمیل دریافتی :
اينجا ايران است و شما فریاد ما را از ايران مي شنويد.آگاه شديم كه ديروز و ديشب و تا بامداد امروزسرانجام ، * كماندوهاي پايين شهر * براه افتادند. همه مي دانيم كه با برخواستن مبارزين پايين شهر ، پيروزي نزديكتر از هميشه خواهد شد.از 6 پسين(عصر) ديروز سراسر كوي و برزنهايي مانند؛ شهرري ، جوانمرد و نازي آباد ، جايگاه درگيرهايي پارتيزاني(واژه اي ايرانيست؛ پارت + زاني= دانايي پارتي) دلاوران پايين شهر بود. از همان زمان 3 لاشخور(بالگرد) كه بر پره هاشان نيز نشان اسلام كوبيده شده بود ، بر فراز اين بخش از شهر مي چرخيدند و اين تا 6 بامداد دنباله داشت. پروازها پياپي و به گونه چرخشي بر روي يك دايره كه اين سه بخش را دربرمي گيريد انجام مي شد. و اين در هيچ كجاي شهر تا اين زمان پيشينه نداشت كه لاشخورهاي رژيم شبانه نيز از ترس و بيم خود پرواز كنند. ديروز و ديشب در شهرري برخي از مبارزين آگاه و دلاور آغاز به سردادن بانگهاي آزادي كردند و اين آمدن بسيجيان مزدور و خونريز را در پي داشت. ولي همانگونه كه آگاهيد جوانان و مردم پايين شهر همچون * تانكهاي زرهي * مي مانند كه از هيچ چيز و هيچ كس نمي هراسند. اين را آمار بسيار بالاي شهيدان جنگ اين بخش از شهر بخوبي نشان مي دهد. ما درگيريهاي شماري از آنان را در اين دو ماه ديده ايم كه چه بي باكانه و پاپك وار با دست تهي بر سر دشمن مي ريختند. اين مبارزين همچون كاوه هايي درفش بر دست و رستمهايي گُرز بر كف مي مانند كه در برابر ستم بپا خواستند. ديروز يك آغاز بود و بيگمان سرآغازي بس شگرف در سرنوشت پيروزي آزادي خواهان و آبادگران خواهد بود. درگيريها در گوشه گوشه به چشم مي خورد و مردم و بويژه موتورسواران دسته اي به سيل تازي زده خونآشامان يورش مي بردند و آنان را يك به يك به زمين مي كوفتند. ولي تا آنجا كه آگاه شديم در اين جنگ و گريز هيچ يك از مردم دستگير نشد يا بهتر است بگوييم نتوانستند دستگيرشان كنند. مبارزه و گستره آن به اندازه اي بود كه مزدوران گاردي در زماني كوتاه به شهرري و نازي آباد ريخته و گوشه هايي از آنرا زير نگاه شوم و سياه خود گزاردند. جوانان كه همگي با چهره هاي پوشيده با ماسك آلودگي بودند ناگهاني از هر كوچه و بام و خياباني بيرون مي ريختند و با سنگ انداختن فرياد خشم مرگ بر خامنه ا ي و درود بر آزادي سر مي دادند. در ميانشان آرشهاي كمان بدستي هم بود كه با تيرو كمان سنگي ، مزدوران را نشانه مي رفتند و تير خود را آرش وار بر پيكر شومشان مي دوختند. آري ، گستره موج سبز به پايين شهر نيز كشيده شد و همانگونه كه چشمداشتش را داشتيم زمان خروش اين مردمان سختي كشيده و در رنج فرا رسيد. به نامگانه و شادي همه كشته شدگان راه آزادي ، و سپاس از همه مبارزين آزاد انديش ، بياييد همگي با هم سرود رَستن از بند خوناشام را بخوانيم؛
ایمیل دریافتی :
اينجا ايران است و شما فریاد ما را از ايران مي شنويد.آگاه شديم كه ديروز و ديشب و تا بامداد امروزسرانجام ، * كماندوهاي پايين شهر * براه افتادند. همه مي دانيم كه با برخواستن مبارزين پايين شهر ، پيروزي نزديكتر از هميشه خواهد شد.از 6 پسين(عصر) ديروز سراسر كوي و برزنهايي مانند؛ شهرري ، جوانمرد و نازي آباد ، جايگاه درگيرهايي پارتيزاني(واژه اي ايرانيست؛ پارت + زاني= دانايي پارتي) دلاوران پايين شهر بود. از همان زمان 3 لاشخور(بالگرد) كه بر پره هاشان نيز نشان اسلام كوبيده شده بود ، بر فراز اين بخش از شهر مي چرخيدند و اين تا 6 بامداد دنباله داشت. پروازها پياپي و به گونه چرخشي بر روي يك دايره كه اين سه بخش را دربرمي گيريد انجام مي شد. و اين در هيچ كجاي شهر تا اين زمان پيشينه نداشت كه لاشخورهاي رژيم شبانه نيز از ترس و بيم خود پرواز كنند. ديروز و ديشب در شهرري برخي از مبارزين آگاه و دلاور آغاز به سردادن بانگهاي آزادي كردند و اين آمدن بسيجيان مزدور و خونريز را در پي داشت. ولي همانگونه كه آگاهيد جوانان و مردم پايين شهر همچون * تانكهاي زرهي * مي مانند كه از هيچ چيز و هيچ كس نمي هراسند. اين را آمار بسيار بالاي شهيدان جنگ اين بخش از شهر بخوبي نشان مي دهد. ما درگيريهاي شماري از آنان را در اين دو ماه ديده ايم كه چه بي باكانه و پاپك وار با دست تهي بر سر دشمن مي ريختند. اين مبارزين همچون كاوه هايي درفش بر دست و رستمهايي گُرز بر كف مي مانند كه در برابر ستم بپا خواستند. ديروز يك آغاز بود و بيگمان سرآغازي بس شگرف در سرنوشت پيروزي آزادي خواهان و آبادگران خواهد بود. درگيريها در گوشه گوشه به چشم مي خورد و مردم و بويژه موتورسواران دسته اي به سيل تازي زده خونآشامان يورش مي بردند و آنان را يك به يك به زمين مي كوفتند. ولي تا آنجا كه آگاه شديم در اين جنگ و گريز هيچ يك از مردم دستگير نشد يا بهتر است بگوييم نتوانستند دستگيرشان كنند. مبارزه و گستره آن به اندازه اي بود كه مزدوران گاردي در زماني كوتاه به شهرري و نازي آباد ريخته و گوشه هايي از آنرا زير نگاه شوم و سياه خود گزاردند. جوانان كه همگي با چهره هاي پوشيده با ماسك آلودگي بودند ناگهاني از هر كوچه و بام و خياباني بيرون مي ريختند و با سنگ انداختن فرياد خشم مرگ بر خامنه ا ي و درود بر آزادي سر مي دادند. در ميانشان آرشهاي كمان بدستي هم بود كه با تيرو كمان سنگي ، مزدوران را نشانه مي رفتند و تير خود را آرش وار بر پيكر شومشان مي دوختند. آري ، گستره موج سبز به پايين شهر نيز كشيده شد و همانگونه كه چشمداشتش را داشتيم زمان خروش اين مردمان سختي كشيده و در رنج فرا رسيد. به نامگانه و شادي همه كشته شدگان راه آزادي ، و سپاس از همه مبارزين آزاد انديش ، بياييد همگي با هم سرود رَستن از بند خوناشام را بخوانيم؛
در این غوغای مردم کَش
در این شهر به خون خفتن
خوشا در چنگ شب مردن
ولی ،، از مرگ شب گفتنآ
ري ، ماييم كه از مرگ شب مي خوانيم به اميد پيروزي نيكي بر پليدي.
سيمرغ بيداري ايرانيان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر