راستش را بخواهید معنا و مفهوم این شعار را نمیتوان در قالب یک جمله و یا یک صفحه و یا حتی یک مقاله مفصل توضیح داد. حتی چگونگی پیدایش آن را هم نمی شود به این سادگی بیان کرد. اما اینکه چطور شد به این سرعت همهگیر و پرطرفدار شد را شاید بتوان اشارتی نمود.
شاید کمی بیش از ده سال است که گروههای اپوزیسیون خارج کشور برای اولین بار دست به تأسیس تلویزیون ماهوارهای زده و از این طریق توانستهاند که هر کدامشان با تفکرات خاص خودشان مخاطبینی جذب کنند. مسلماً اگر همه آنها را خیر اندیشانی بدانیم که فقط به ایران و منافع ملی آن فکر میکنند یک خیال باطل و اندیشه خامی است که فقط سادهلوحان را دلخوش میکند، چرا که عمل هر گروه بیان کننده مواضع رسمی آن گروه و نماینده تفکراتش میباشد. چه بسیار گروههای اپوزیسیونی که یک شبه به وجود آمده، یک شبه صاحب نام شده و یک شبه هم به همه چیز پشت پا زده و امید مردم را نومید کرده و باعث شدهاند که دستهای از مردم به همه گروهها بیاعتماد شوند و همه را به یک چشم نگاه کنند، و چه بسیار گروههایی که از ابتدای انقلاب با عملشان نشان دادهاند که بیشتر در پی کسب قدرت هستند تا اندیشیدن به منافع ملی و سربلندی ایران. داستان این اپوزیسیونهای خارج کشور هم که برخی از آنها چشم دیدن هیچ رقیبی را ندارند و خود را یگانه ناجی مردم میپندارند هم خود داستان مفصلی است. از تأمین هزینههایشان گرفته که نوکری هر دولتی را کرده و اسرار مملکتی را میفروشند، تا بعضی از آنها که با وعدههایی پوچ و دور از عقل مردم را بازیچه خودشان کردهاند و بقیه هم مرتب نق میزنند که مردم چرا کاری نمیکنید ولی هر کاری هم که انجام میشود به جای اینکه در حد و اندازه خودش بستایند کوچک و بی اثر میکنند.
تلویزیون کانال یک به مدیریت شهرام همایون یکی از این تلویزیونهای اپوزیسیون است که با دیدگاهی جدید و از زاویهای دیگر به مسایل مینگرد. وی از همان 8 سال پیش که به طور مستقل شبکه تلویزیونیاش را راهاندازی نمود با نگاهی ژرف اندیشانه مسایل و رخدادها را تحلیل میکند و جز در مواقعی که منافع ملی و غرور ایرانی را از سوی اشخاص مورد تهدید و دستاندازی میبیند در سایر موارد به رویارویی علنی در تلویزیونش نمیپردازد و همواره معتقد بوده و هست که وی با هیچ کس دعوای شخصی ندارد و شأن بینندگان را فراتر از آن میبیند که وارد مسایلی از این قبیل شود.
مجموعهای که در این تلویزیون به عنوان برنامهساز حضور دارند از طیفهای و تفکرات مختلف سیاسی هستند، به طوریکه کمونیستها، طرفداران مشروطه، طرفداران پادشاهی، سلطنت طلب، مصدقی، و سایر گروهها برنامههای کاملاً مستقلی دارند و به ابراز دیدگاهها و نظرات خود میپردازند. از سوی دیگر مبلغان اسلام، مسیحیت، و بهاییان هم دارای برنامههای تبلیغی مربوط به خود میباشند و با این ویژگی ها از اتهام تک صدایی بودن خود را مبرا کرده است.
از جمله شخصیتهایی که همکاریهای نزدیکی با این شبکه دارند، به افراد زیر میتوان اشاره کرد:
عباس پهلوان پیشکسوت در امر روزنامه نگاری، دکتر علیرضا نوریزاده، نویسنده، روزنامهنگار و تحلیلگر مسایل ایران و خاورمیانه که خود از شاگردان عباس پهلوان بودهاست، ضیا آتابای بنیانگذار یکی از اولین تلویزیونهای سیاسی خارج کشور به نام تلویزیون ملی ایران یا همانNITV ،سردار داوود بیگزاده از مقامات مهم نظامی در جنگ ایران و عراق که دارای مسئولیتهای حساسی بوده و به دلیل مخالفت با اوضاع حاکم بر کشور، علی رغم داشتن موقعیت والا و امتیازات مادی و غیر مادی در حاکمیت، از چند سال پیش تغییر سنگر داده و از خارج کشور به مبارزه علیه دشمنان ایران ادامه می دهد، فؤاد پاشایی دبیر کل حزب مشروطه ایران، دکتر اسماعیل خویی، نویسنده و شاعر توانای ایران در لندن، دکتر علی جوادی با گرایشات کمونیستی، همایون هوشیار نژاد، شاعر و سردبیر روزنامه عصر امروز، ناصر محمدی، معاون سردبیر کیهان لندن، داریوش باقری، معاون و دستیار اول شهرام همایون، داوود روستایی، یگانه هنرمند و نقاش بین المللی که بدون قلمو و با انگشتان دست آثاری جهانی خلق کرده و در روزهای بعد بیشتر به نقش این هنرمند در پیش برد اهداف جنبش میپردازم. پروفسور ابراهیم ویکتوری، فیزیکدان و منجم برجسته که در برنامههای علمی این شبکه مشارکت دارد و با سازمان فضایی امریکا(ناسا) همکاری میکند و افراد دیگری که در فرصتهای بعدی به معرفی آنها خواهم پرداخت.
مجموعه این افراد در کنار هم و با سلایق گوناگون نشان دهنده اتحاد آنان، هدف مشترک، و دشمن مشترک است و نیز نشان دهنده این موضوع است که میتوان با هم اختلاف سلیقه داشت ولی در کنار هم بود.
اما از دیگر خصوصیات گردانندگان این تلویزیون عفت کلام، پرهیز از هرگونه اتهام بیپایه و اساس به مخالفین، حمایت از هر جریانی که مطابق با منافع ملی ایران است و سکوت در برابر هر شخص و یا حرکتی که از نظر آنها هدفی متعالی اما روشی متفاوت از آنها در پیش گرفته است میباشد.
مجموعه این اشخاص متفکر و نیز سعه صدری که این تلویزیون در برخورد با مخالفان داشته باعث شده که از همان سالهای اولیه طرفداران پر و پاقرصی پیدا کند و روز به روز بر بینندگانش افزوده شود. تلویزیون کانالیک تلویزیونی ملیگرا (ناسیونالیست) به معنای واقعی است که در عین ملیگرایی به تمام اعتقادات مذهبی و پیروان ادیان مختلف احترام گذاشته و منافاتی با ایرانی بودن و مسلمان، مسیحی،کلیمی بودن، و غیره نمیبیند، ولی در عین حال معتقد است که اول باید ایرانی بود و بعد مسلمان و یا هر متدین دیگری.
این تلویزیون در طی سالهای گذشته با درک نفوذ خرافات مذهبی در عمق زندگیمردم و سودجویی افراد از این مسئله و استفاده ابزاری از دین که منجر به وضعیت رقت بار ایران در داخل کشور و نیز در جامعه جهانی شده، با استناد به قرآن، اقدام به تشریح، روشنگری و مقابله با مسایل خرافی نموده که سودجویان در لوای آن به بهرهبرداری سیاسی و مادی پرداخته و در عین این سودجویی موجبات بدبینی مردم به اصل قضیه دین و مذهب را هم فراهم نمودهاند.
مجموعه این تواناییها و ویژگی ها و نیز عدم تخطی از اصول معین و تعریف شده اولیه توسط گردانندگان این تلویزیون وهمچنین افشاگریهای دست اول و آگاهی دادن به مردم در مورد مسایل مختلف کافی است تا جایگاه ویژه و قابل اطمینانی در میان مردم پیدا کند.
مقبولیت و محبوبیت این کانال تلویزیونی و افشاگریهای آن درباره مسایل سیاسی، اجتماعی، و مقابله جویی با کشور امارات و وضعیت دختران ایرانی در آن منطقه و هشدار در مورد خطراتی که سرمایه ایرانیان در آن منطقه را تهدید میکند و نیز اعتراض شدید به استفاده از نام جعلی برای خلیج فارس و ادعای مالکیت جزایر سهگانه توسط این کشورک ثروتمند، باعث شد تا منابع مالی این شبکه تلویزیونی و مخصوصاً آگهیهای تبلیغاتی آن( هرچند هیچ گاه آگهی از دبی پخش نکرده بود.) به طور ناگهانی مورد هدف گروههایی قرار گیرد که منافع سیاسی و اقتصادیشان در ایران و امارات به مخاطره افتاده است. بنا به گفته شهرام همایون، مدیر این شبکه تلویزیونی صاحبان آگهی را با تطمیع، تهدید و هر روش دیگر از همکاری با این تلویزیون تا حد ممکن باز داشتهاند.
در پی این اقدام و برای جبران کمبود بودجه چند راه وجود داشت. یکی دست کشیدن از اصولی که به بینندگان خود تعهد دادهبود تا بر سر آن استوار بماند و بدین ترتیب همه مشکلات مالی یک شبه حل میشد. دیگری اقدام به فروش کتاب، سکه، پرچم شیر و خورشید و سایر کالاها در برنامههای مختلف بود. و سوم کمک گرفتن از افراد و دولتهای بیگانه در این زمینه.
شهرام همایون با انتخاب مورد دوم اگر چه دست آویزی برای مخالفان فراهم نمود ولی به همه نشان داد که بر سر اصول و عقایدش هست و به گفته خود او تعطیلی تلویزیون را به زیر بار بیگانه رفتن ترجیح میدهد.
با شدت گرفتن حملات و تبلیغات روانی علیه این تلویزیون و اوج گرفتن مبارزات و محدودتر شدن منابع مالی، تصمیم بر این شد تا از 1000 نفر از هواداران تلویزیون در خارج از کشور برای تأمین منابع مالی در یک مدت زمانی محدود درخواست کمک شود و هر هوادار ماهانه با پرداخت حداقل 30 دلار به عضویت خانواده کانال یک درآید. با پایان این مدتِ زمانی تعیین شده، تعداد اعضا از مرز یکهزار نفر گذشت و اکنون بیش از دو هزار و چهارصد نفر عضو رسمی دارد و روز به روز بر این تعداد افزوده میشود.
بدین ترتیب نه تنها دست دشمنان از تعدی به منابع مالی قطع گشت بلکه اتهام تغذیه مالی این شبکه توسط دولتهای خارجی نیز رفع شد.
بدون شک غیر ممکن است که تمام این دو هزار و چهارصد نفر همه سلایق سیاسی یکجور و یکنواختی داشته باشند، چرا که همه جور تفکر سیاسی در این رسانه صاحبِ برنامه بود، و همین اتحاد آنان در تأمین هزینهها نشان می دهد که هیچ یک از گردانندگان تلویزیون به طور مشخص از فرد و یا سیستم سیاسی خاصی در فردای ایران حمایت نکرده و همانطور که بارها گفتهاند فقط سیستمی را مورد حمایت قرار خواهند داد که اولاً با رأی مردم بر سر کار آید و دوماً قدرت در آن سیستم فارغ از اسم آن که جمهوری است یا پادشاهی یا سلطنت و یا هر نام دیگر کاملاً به دست مردم باشد.
سه ماه پس از این رویداد بزرگ که یک سنجش محبوبیت رسمی و مانور قدرت برای این کانال به حساب میآمد و چند هفته مانده به خردادماه 87 ، شهرام همایون با یک زمینه چینی گسترده و پرداختن به غرور ملی و دفاع از تمامیت ارضی ایران، کشور امارات را به دلیل استفاده از نام جعلی برای خلیج فارس و ادعای مالکیت جزایر سه گانه به شدت مورد حمله قرار داد و از مردم خواست تا فارغ از هر مسئله سیاسی و بدون در نظر گرفتن مشکلات اساسی که با حکومت دارند در روز سوم خرداد 87 در مقابل سفارت امارات واقع در خیابان ظفر حضور به هم رسانند و به امارات بگویند که ای کشورک 37 ساله ما مردم ایران هستیم و اجازه تعدی به آب و خاکمان را نخواهیم داد و از مردم خواست تا فقط با شعار « ما هستیم » اعتراض خود را نشان دهند، و به آنها یاد آور شد که سوم خرداد یاد آور باز پس گیری خرمشهر است و از این روست که این روز را برای اعتراض انتخاب نمودهاست، و بدین ترتیب جنبش ما هستیم برای اولین بار اعلام وجود کرد و اولین حرکت اعتراضی خود را به انجام رسانید.
اما در این بین که فکر میشد مأموران حکومتی نتنها هیچ مخالفتی با این رخداد ندارند بلکه انتظار میرفت امنیت تظاهر کنندگان را نیز تأمین کنند، ساعاتی پس از اجتماع مردم، نیروهای لباس شخصی با حمله به مجتمعین و متفرق کردن تظاهر کنندگان در هنگام ظهر، رو به سفارت امارات که اتفاقاً قبله هم در همین جهت بود! در وسط خیابان به پرپایی نماز مشغول شدند!
عکس العمل رسانههای داخلی و خارجی نسبت به این رویداد شنیدنی است. در حالیکه چند سایت رسمی وابسته به جمهوری اسلامی تعداد تظاهر کنندگان را از 500 تا هزار نفر متغیر ذکر میکردند ( که البته بعداً توسط گزارشات و فیلمها و عکسها مشخص شد که بسیار بیش از این مقدار بوده) رادیو فردا خبر این حادثه را بر خلاف رسم خبرنگاری با عدد شروع کرده و در ابتدای خبر نوشت: " تعداد 200 نفر...." .
قضاوت در این مورد را به خوانندگان وا گذار میکنم.
با برگزاری اولین اجتماع که با توجه به شرایط داخل ایران و عدم پوشش تبلیغاتی مناسب در داخل و سایر موارد تعیین کننده، اجتماعی موفقیت آمیز بود، هسته اولیه تشکیل دهنده جنبش اینک برآوردی از استقبال و حمایت مردم در داخل بدست آورد و متوجه شد که تا چه میزان مردم داخل کشور حاضرند فارغ از مسایل سیاسی و منافع شخصی قدمیهم در راستای منافع ملی بردارند و بهانه تجمع هم دست حریف را برای مقابله جویی می بست و به این ترتیب این کمیته مرکزی توانست اجتماعات بعدی را با حساب و کتاب بیشتری شکل دهد. پس از این اجتماع 2 اجتماع اعتراضی موفقیت آمیز دیگری نیز پس از مسابقه فوتبال با امارات شکل گرفت تا به اجتماع 7 تیر 87 رسیدیم که اعتراض به مافیای اقتصادی بود. اما در سوم تیرماه به طور ناگهانی سیگنال تلویزیون کانال یک از ماهواره هاتبرد قطع شده و رقبا و مخالفین و حتی تلویزیونهای غیر سیاسی که عرصه را خالی میدیدند و اکنون سیاسی هم شده بودند! با شایعه پراکنی و فرافکنی به شدت هرچه تمامتر این جنبش و این تلویزیون را متهم به سازشکاری و هزار و یک اتهام دیگر نمودند، در حالیکه چند روز بعد طی اطلاعیه رسمی کانال یک که در سایت این کانال انتشار یافت از قول کمپانی RRSAT که مسئول پخش این تلویزیون از هاتبرد بود عنوان شد که عامل قطع سیگنال خود این کمپانی بوده و به دلیل وجود پاریزیتهای شدید بر روی فرکانس تلویزیون کانال یک این کار انجام شده است. بعد از حدود سه ماه و اندی تلاش بی وقفه اگرچه تلویزیون کانال یک که هماهنگ کننده تجمعات است نتوانست به صورت 24 ساعته به هاتبرد برگردد ولی با خرید 4 ساعت زمان(تایم) از یک تلویزیون با گرایشات چپ و سپس تجدید قوای مالی و به دنبال آن خرید چند ساعت دیگر از یک تلویزیون دیگر باز هم با گرایشات چپ( کانال 6 و کانال جدید) توانست تا با وجود وقفه بین برنامهها، و ساعات پخش نامناسب برنامه در ایران و اختلالات تصویری، تظاهرات اعتراضی به مراتب موفقیت آمیزتر را شکل دهد که البته شایعات دروغین و افشاگریهای شهرام همایون، ایمان فروتن( عضو جنبش ایران فردا در تلویزیون پارس که بعد از قطع کانال یک برنامه او هم ناگهان قطع شد!) و سایر دوستان بعد از راه اندازی مجدد تلویزیون باعث شد مردم به واقعیت امر پی برده و آنان که در تردید و بی خبری هم بودند و به تلویزیونهای سیاسی توجه نداشتند متوجه حقیقت موضوع شدند، که جا دارد از همه کسانیکه طی این مدت با همکاری برخی رسانهها منجر به قطع سیگنال کانالیک و شایعه پراکنی در مورد این جنبش شدند نهایت تشکر! را داشته باشم، چرا که معتقدم همه این اتفاقات اگرچه سخت و گران سپری شد اما موهبتی بود تا یک دفعه جنبش ما هستیم و حقانیت آن زودتر از آنچه فکر میشد به اثبات برسد.
و اکنون این تلویزیون پس از 9 ماه آوارگی چند روزی است که به طور 24 ساعته در حال پخش بوده و علاوه بر آن رادیو « پدر» نیز که وابسته به همین جنبش است بر روی موج کوتاه 12075 در شرف راه اندازی است.
اکنون اجتماعات اعتراضی یکی پس از دیگری سامان یافته و جنبش با قدرت در حال پیشروی است.
تجمع در پاسارگاد در روز جهانی کورش، تجمع در گورستانها و تجلیل از شهدای جنگ که برای دفاع از آب و خاک این سرزمین جانباخته بودند با شعار« ما هستیم»، تجمع مقابل دفتر سازمان ملل در خیابان شریعتی، تجمع در میدان محسنی تهران و کرج در روز مادر، اعتراض به مافیای اقتصادی، تجمع مقابل نانواییها در هر پنجشنبه با شعار « نان میخواهیم»، تجمع مقابل شعب مرکزی بانک ملت در روزهای پایانی سال 87، برگزاری پرشور مراسم چهارشنبه سوری با شعار «ما هستیم» و نصب پرچم شیر و خورشید در شهرهای مختلف ایران در تعطیلات نوروز از جمله کارهایی است که پس از بازگشت موقت به هاتبرد انجام گرفته است.
تمام مطالب ذکر شده فقط یک تاریخچه مختصر و جسته و گریخته از تلویزیون کانال یک به عنوان سازمان دهنده اعتراضات و نیز شهرام همایون به عنوان سخنگوی جنبش بوده و برای درک بیشتر از اهداف، خصوصیات ،مرامنامه( مانیفست) و جایگاه و ویژگیهای این جنبش توجه شما را به مقالاتی چند در مورد جنبش «ما هستیم» که در ذیل آمده است جلب میکنم و مشاهده برنامههای این تلویزیون را به طور مستمر و حداقل برای یک ماه به شما تو صیه مینمایم. ضمناً دانلود کلیپ تصویری موبایل که بخش کوتاهی از فعالیتهای جنبش و استقبال مردمی از آن را به نمایش میگذارد کمک خوبی در این زمینه است. لینک این کلیپ در بخش دانلود در سمت چپ صفحه و مقالات جنبش در پایین صفحه آمده است.
با وجود این دستاوردها و این استقبال مردمی ( نگاهی به کلیپ موبایل بیندازید) هنوز رسانههای میلیون دلاری و مدعی اطلاع رسانی( بی بی سی، صدای امریکا، رادیو فردا ) سکوت معنا داری در قبال این جنبش پیش گرفتهاند و این در حالی است که به برخی از اجتماعات و حتی دستگیریها در رسانههای جمهوری اسلامی به طور گذرا اشاره شده ولی باز هم این رسانهها در قبال این اخبار منتشر شده سکوت مطلق اختیار کردهاند! ( باز هم قضاوت و تفکر در این زمینه را به شما وا میگذارم.)
عمر این جنبش از روز اعلام وجود تا پایان اسفند 87 با احتساب بیش از سه ماه وقفه به طور کامل به 10 ماه میرسد ولی همه آنچه گفته شد در طی این مدت رخ داده است.
مقاله «چرا هر پنجشنبه نان میخواهیم» ( برگرفته از وبلاگ سرای جاوید) توضیح کاملی در مورد علت و ضرورت تجمع مقابل نانواییها بدست میدهد. ضمناً توجه شما را به مقالات مختلفی که درباره جنبش «ما هستیم» نوشته شده و هر کدام روشنگر ابعاد مختلف این قضیه است جلب مینمایم.
ضمناً در قسمت دانلود در این وبلاگ شهرام همایون در یک فایل صوتی به مدت 28 دقیقه، کارنامهای از جنبش ارایه میدهد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
مقالات
جنبشی به نام "ما هستیم"
کوروش گلنام • سه شنبه 19 آذر 87 سایت اخبار روز
اگر کسی به خود و به آن چه که بیان می کند و می خواهد، به راستی باور داشته و استدلال و منطق نیرومند دارد، چه ترسی از دگر اندیش دارد؟ جامعه ای پیشرفت می کند که گروه ها با باورهای گوناگون در آن کوشا بوده و با یکدیگر مبارزه ای شرافتمندانه و مسالمت آمیز داشته باشند سهشنبه ۱۹ آذر ۱٣٨۷ - ۹ دسامبر ۲۰۰٨
نگارنده می داند که این نوشته از سوی کسانی که با وجود آن که زبانن چهارچوب های ویژه باور و اندیشه خود را دیگر کرده اند و سخنان زیبایی نیز در باره دموکراسی، آزادی وحقوق بشر می گویند ولی هنوز در همآن چهارچوب های سنتی گذشته در باره رخ دادها و پیرامون خود داوری می کنند، احتمالن مورد برخورد قرار گرفته و من می بایست تهمت، بد گویی وسخنان ناروایی را نیز پذیرا باشم ولی چه باک که گفتن از راستی و آنچه هست و گام برداشتن در راه شیوه وروشی که بتواند سنگ بنای آینده ای بهتر را برای مردم ایران بگذارد، ارزش به جان خریدن همه این ناگواری ها را دارد. سی سال است سی سال است که مردم ایران دربند، گرفتار، زیر ستم، زور و فشار و نامردمی زندگی می کنند. سی سال است مردم هر روز سرکوفت، ناروا و ناسزا شنیده اند. سی سال است فریادرسی می جویند ونمی یابند. سی سال است تنها شاهد سخن گفتن، برپایی کنفرانس، نشست و گفت وگوی اپوزیسیونی بوده اند که در میدان کارزار نتوانسته است به هم دلی، هم راهی و هم گامی، حتا در ساده ترین زمینه ها برسد. سی سال است هزاران جان های پاک وشیفته به سادگی با رفتارهای غیر انسانی این حکومت نابود و هزاران هزار انسان بیگناه سخت ترین آسیب های جسمی و روانی را دیده و هزاران زندگی بر باد رفته و از هم پاشیده شده است. سی سال است مرده پرستی به راه انداخته، شور و سرور زندگی را از مردم گرفته اند، سی سال است خود خوب می خورند و می چاپند و هر رفتار ناروا و تبه کاری بر آن ها رواست ولی مردم بی گناه را به کوچکترین بهانه به شلاق بسته و یا به دار سنگدلی و بر خوردهای نا انسانی خود می آویزند. آلودگی همه جامعه را در خود فرو کشیده و خو و منش و رفتار اجتماعی مردم را نیز به سوی خشونت، نیرنگ، دروغ، چاپلوسی، خرافه، رمل و استرلاب و استخاره و پناه بردن به ناکجاآبادهایی کشانده اند که پایان روشن آن اینک در برابر جشم همه ما قرار دارد: نابودی اعتماد در جامعه، دوری مردم از یکدیگر و نقش برجسته دروغ، کینه، نفرت و دشمنی. چون دیر زمانی است که نگارنده با خود و وجدان خود پیمان بسته است که: الف: اگر ایدئولوژی و باوری نیز دارد، هیچ گاه کمر بسته کامل آن نشود زیرا تجربه نشان داده است که ذوب شدن در هر ایدئولوژی و باوری (هر چه که باشد) تنگ چشمی (دگماتیسم) ای ببار می آورد که باورمند با همه عشق و باوری نیز که به پیشرفت و آزادی داشته باشد، تنها بر این توانا می شود که سیاه و سفید را بیند نه گوناگونی رنگ ها را و ب: از هر که در راه آزادی، دادگری، پیشرفت مردم و رسیدن به دموکراسی در ایران گام بر داشته، خشونت و شیوه های خشونت بار را، تا آن جا که میسر باشد، نفی کرده برای گشایش گرفتاری ها و درگیری ها از کاربرد خشونت خود داری کرده، خواهان صلح، دوستی و هم زیستی مسالمت آمیز بین همه مردم و همه ملت ها باشد؛ می تواند ببخشد و نمی تواند کینه و انتقام را تنها راه بهبود آسیب های دیده شده و دردها و سختی های کشیده شده بداند؛ ریشه گرفتاری ها و نابسامانی ها را تنها در حکومت ها و خودکامگان و "دیگران" ندیده خود را نیز در پیدایش و ماندگاری خودکامگان و پدید آمدن گرفتاری ها سهیم دانسته و به زیر بنا، ریشه و ژرفنای گرفتاری ها نگاهی خردمندانه دارد؛ چه جمهوری خواه، چه سلطنت خواه،چه ملی گرا و یا مذهبی، چه سوسیالیست و یا کمونیست و ... در همه حال پشتیبانی نموده از تهمت ها، پیش داوری ها و ناسزا ها هراسی به خود راه ندهد و پ ـ بزرگان دانش و خرد و هنر وسیاست را ستوده و پاس فراوان داشته ولی از آنان بت نساخته و آنان را پرستش ننموده و جز راهی که خرد و دانش نشان می دهد، دنباله رو کسی نبوده و جز در برابر دانش، شرافت، درستی و درستکاری، در برابر کسی و چیزی کرنش نکرده و سر فرود نیاورد و ت : در بررسی ها، ارزیابی ها و داوری های خود، از گروه گرایی ها و خودخواهی ها پرهیز نموده، از شکست ها آموخته، داده های زمان و جهان پیرامون را در دید داشته و آن چه را راست و درست می پندارد، بیان کند و بنا بر این، اینک به عنوان یک وظیفه بر خود می داند تا از نخستین کسانی باشد که همه تهمت ها و سرزنش ها و پیش داوری هارا به جان خریده ، از جنبشی بنام "جنبش ما هستیم"، که به راستی مورد بی مهری و بی توجهی اهل سیاست، قلم و دست اندر کاران رسانه های همگانی قرار گرفته است، بگوید و بنویسد. آیا "ما هستیم" جنبش است؟ آیا به راستی می توان گفت که "ما هستیم" یک جنبش است؟ من برای ارزیابی درست تر، روزهایی که توانستم، به دقت برنامه کانال یک و به ویژه برنامه های آقایان داود بیگ زاده (سردار پیشین سپاه، آسیب دیده شیمیایی با چند ترکش خمپاره در بدن) و شهرام همایون را دنبال کردم. پیر و جوان، زن و مرد (به ویژه زنان)، کوچک و بزرگ، روستایی و شهری، بی سواد و با سواد، دارا و نادار، کارگر و کارمند، دانشجو و دانش آموز، بازاری و نظامی، بسیجی و سپاهی، خانواده هایی از جان باختگان جنگ و آسیب دیدگان جنگ، خانواده هایی از زندانیان سیاسی جان باخته، شماری سیاسی زندان کشیده و آسیب دیده حتا چند روحانی و مأمور امنیتی فراری و پشیمان رژیم، از شمال تا جنوب و از خاور تا باختر ایران به این حرکت پیوسته اند و اگر این را جنبش ننامیم چه نامی دیگری باید بر آن گذاشت و جنبش چیست؟ کدام یک از سازمان های سیاسی ایران بی امکان سازمان دهی جز از راه یک برنامه تلویزیونی چند ساعته، که روشن است دامنه بردش در ایران نیز چندان نیست و همه از امکان اینترنت و پارابول نیز برخوردار نیستند تا آن را دیده و گوش کنند، امروز می تواند حتا چند سد نفر را با چنین گوناگونی که همه رده های جامعه را در بر گیرد، به خیابان ها بکشاند؟ درست یا نادرست، با آن همساز باشیم یا نه، این کانال تلویزیونی توانسته است شور و نشاط و امید زیادی در بخشی از مردم بر انگیزد. توانسته است به زمینه کینه ها و دشمنی ها و دوری ها ی مردم از یکدیگر و انگیزه های آن بر خوردهای درستی داشته و ریشه ها را مورد توجه قرار دهد. آیا باید آن را توان مندتر کرد و یا کوشش کرد در راه پیشرفت آن سد ایجاد کرد و از میان برش داشت؟ این پرسشی است که شیوه نگاه و خواست هر یک از ما برای آینده و یافتن راه رهایی مردم ایران، می تواند پاسخ گوی آن باشد. من خود با امید به اینکه این جنبش در مرزهای ایدئولوژیکی خود گرفتار نشده، مبارزه با خرافه ها به ویژه خرافه های مذهبی را هم چنان پی گیری کرده و احترام به آزادی و دموکراسی پایه اصلی حرکت آن ها باشد، و با وجود ناهمگونی هایی که نگارنده می تواند در این و یا آن نکته با این حرکت داشته باشد، ولی راه توان مندتر کردن آن را در پیش گرفته و به همین انگیزه در باره آن می نویسم. ویزگی های این جنبش چیست؟ اگر خراب کاری ها را که شوربختانه هست و خواهد بود و یک جنبه اش این است که این برنامه را گونه ای گول زدن مردم و کسب درآمد برای خود می داند، به کناری بگذاریم (اگر از آمریکا و یا کشور دیگری پول می گرفتند، که هیاهو بود! با سکه فروشی و پرچم فروشی و گرد آوردن ۵، ۱۰ و ۵۰ و.. دلار هم که کاسبکاری می کنند! پس چه باید بکنند؟ یک برنامه تلویزیونی که تا این اندازه مورد توجه مردم و از سوی همه رده های گوناگون اجتماعی قرار گرفته و کار سیاسی هم می کند، از کجا باید خود را اداره کند؟ ایا بد است که به بهانه کار سیاسی نوکری بیگانه را نپذیرفته است؟)، ویژگی های این جنبش از دید نگارنده از این قرار است: ۱ ـ نفی خشونت، تا زمانی که ممکن است. ۲ ـ بخشش به شرط پندآموزی از گذشته و قرار گرفتن در خدمت مردم. ٣ ـ باز سازی "اعتماد" به شدت آسیب دیده مردم. ۴ ـ باز گشت به خود و هویت راستین خود (چرا اگر نماز خوان هستی، نمازت را به زبان تازی می خوانی؟ چرا اگر نیایش می کنی، زیارت نامه و حتا قرآن می خوانی باید آن را به زبان تازی بخوانی؟ چرا فرهنگ ۱۴۰۰ سال پیش قوم دیگری باید چنین زبان و فرهنگ ترا دچار آسیب نموده و اینک بخواهد که با شریرترین شیوه ها و با مغزشویی کودکان و جوانان، همه جامعه ترا ببلعد؟ چرا پیمان زناشویی خود را به زبان تازی می بندی؟ چرا...). ۵ ـ شکستن جو بی حرکتی و خمودگی با سر کردن فریاد "ما هستیم". ۶ ـ بکار بردن شیوه های نوین و پویا هم خوان و چاره سازبا روزگار سخت مردم ایران و هم خوان و چاره ساز با جو شدید فشار و خفقان. ۷ ـ راه یابی در دل همه رده های گوناگون جامعه با ارزیابی درست از جامعه ایران و یافتن و به کار بردن سخن دل مردم. ٨ ـ کاربرد ادبیات درست و برخورد محترمانه با همه حتابا دگر اندیشان و حتا در برخورد با امنیتی ها و هواخواهان اندک رژیم (کاری که خود من نمی توانم بکنم). ۹ ـ تکیه بر راستی و درستی و جلب باور مردم که دست اندر کاران و برنامه ریزان این جنبش قابل خرید نیستند و بیگانگان و دشمنان داخلی و سوگند خورده مردم ایران نمی توانند با پول و وعده های جاه و مقام، آنان را بخرند. ۱۰ ـ گزینش نامی ساده، زیبا، دل نشین و بسیار پر مایه که بسیار هشیارانه و زیرکانه انتخاب شده است. ۱۱ ـ شرکت دادن همه و بهره وری از خرد همگانی کسانی که توانایی هایی دارند که اثر بسیار خوبی نیز داشته است، گرچه هنوز به اندازه نیست (شرایط به ویژه برای آن ها که در ایران هستند مناسب نیست) و می توان بیشتر از این امکان بهره گرفت. ۱۲ ـ و سر آخر نگاه به آینده و دادن امید به ساختن و باز سازی ویرانه های پس از "جمهوری" اسلامی. ما هستیم! تا آن جا که نگارنده پیام این جنبش را دریافته است، جنبشی که با امکان هایی بسیار کم، می رود که هر روز دامنه گسترده تر و استوارتری یابد، جنبشی که در آن جو فشار و سرکوب تاکنون توانسته است با برنامه ریزی و یافتن شیوه های درست، چندین گردهمآیی بزرگ را سازمان دهد، کاری که به زبان و در نوشتن ساده است ولی در عمل بسیار سخت و پر مسئولیت است، این پیام از این قرار است: هر چه کنید و به هر رذالتی که دست بزنید، هر اندازه سرکوب کنید و بکشید، باز هم "ما هستیم" و زنده ایم. حکم تاریخ است که شما ستم گران می روید ولی ایران و نسل های آینده ایرانی هستند و پا بر جا خواهند ماند. فرهنگ ایرانی با همه گوناگونی و رنگارنگی که خود سرمایه بزرگی است، می تواند دوباره و با درس آموزی از همه خودکامگی ها، شکست ها، ندانم کاری ها و سستی هابه ویژه در سی ساله گذشته (که برای نخستین بار در تاریخ ایران مسلمان شده، ماهیت ملایان شیاد حاکم با زمینه سازی و یاری خود آن ها به خوبی برای مردم روشن شده است و سبب شده است که در آینده آنان دیگر امکان های گذشته در کاسبی و خالی کردن جیب مردم، دخالت گسترده در زندگی آنان و جلوگیری از پیشرفت، حرکت وپویایی مردم را نداشته باشند)، جامعه می تواند از این آلودگی ها: از دروغ، نیرنگ، خرافه، مرده پرستی، شیون و سوگواری های مذهبی زمان و زندگی بر باد ده، خود بینی، تنگ چشمی، زد وبند، حسد، کینه، بدگویی و بدخویی، چاپلوسی، کرنش در برابر هر نو به قدرت رسیده و... رهایی یافته، به شور و عشق راستین زندگی، آزادی، دموکراسی و پیشرفت برسد. "ما هستیم" چون اینک بر خاسته ایم و می خواهیم نه تنها راه آزادی خود را تا رسیدن به هدف، استوار دنبال کرده که خود چاره ساز کار خود بوده و اجازه ندهیم بیگانگان در کار ما دخالت کرده و برای ما آزادی ویژه خود را بسازند و بیاورند. ما راه درستی برگزیده ایم و بر حق هستیم زیرا نه خواهان خون ریزی هستیم و نه در حق کسی ستم روا داشته ایم و آنچه می خواهیم تنها حق شهروندی پایمال شده خود است زیرا این حق انسانی هر کسی است که آزاد زندگی کرده و آزاد انتخاب کند. حقی که شما ستم گران فرمانروا آن را با زور و قلدری از ما گرفته اید. شما هر کار کنید باز هم شکست خواهید خورد چون بر حق نیستید و آن کس که بر حق نیست و ستم گر است و متجاوز، هرگز برای همیشه پابر جا نخواهد ماند. با توجه به میزان فشارهای وارده بر تلویزیونی که کانون این جنبش شده است از آن میان خرابکاری های حکومت با همه نیروی ویرانگر مالی، امنیتی و تهدیدهای آشکار به از میان بردن گردانندگان این تلویزیون وسیله دست پروردگان خود؛ خرابکاری های شوربختانه هم میهنانی که خود را مخالف حکومت نیز می نامند ولی نمی توانند پیشرفت و کامیابی برنامه و نفوذ گروه دیگری جز گروه خود را در میان مردم ببینند؛ گرفتاری های مالی همیشگی (به هر رو تا امروز آن گونه که من دریافته ام) و... کاری که این جنبش در پی آن بوده است، تا نون پیروزمندانه بوده و به پیشرفت های بزرگی دست یافته است که اگر راستی را آن گونه که هست بپذیریم، هیچ سازمان و حزب سیاسی امروز توانایی به وجود آوردن چنین گردهمآیی هایی در ایران با چنین گستردگی را ندارد. یکی از بهانه های آنان که می خواهند این تلویزیون را بکوبند این است که آن ها سلطنت خواه هستند و خواهان بازگرداندن خاندان پهلوی و یا سیستم شاهی به ایران هستند. در پاسخ باید گفت که: نخست همه آن ها که به این جنبش گرویده اند سلطنت خواه نیستند، حتا اگر چنین چیزی نیز باشد اگر کسی به راستی به دموکراسی باور دارد، به انگیزه های زیر، نباید نگران باشد: ۱ ـ در ایران آینده، هر گروه، سازمان و حزبی با هر باور باید آزاد باشد که برای آن چه که به آن باور دارد کوشش کند (هدف برابری امروز ایران با کشورهای پیشرفته نیست ولی چون سخن از آینده ایران است باید گفت که در قانون اساسی بسیاری کشورها، استثناهایی وجود دارد. مثلن در باره گروه های نژاد پرست، فاشیست و نازیست که ضد مهاجران، یهودی ها، هم جنس گرایان و یا کمونیست ها هستند که فعالیت آن ها آزاد نیست. یادآور شود که در شمار اندکی کشورها چون سوئد برای جلوگیری از زیر زمینی شدن این گروه ها، حتا آن ها نیز می توانند به روش های مسالمت آمیز آزادانه کوشش کنند). ایران آینده می بایست چنین جلوه ای داشته باشد. ۲ ـ نه مردم و نه جامعه ایران آن نیستند که سی سال پیش بودند و دیگر به این سادگی فریب هیچ رهبر و یا هیچ گروهی را نمی خورند. در گذشته بارها در این باره گفته شده است. ٣ ـ اگر کسی به خود و به آن چه که بیان می کند و می خواهد، به راستی باور داشته و استدلال و منطق نیرومند دارد، چه ترسی از دگر اندیش دارد؟ جامعه ای پیشرفت می کند که گروه ها با باورهای گوناگون در آن کوشا بوده و با یکدیگر مبارزه ای شرافتمندانه و مسالمت آمیز داشته باشند. ۴ ـ تا آنجا که من در این بررسی پی گیری کرده ام، گردانندگان این جنبش بارها اعلام داشته اند که در آینده ایران خواهان انتخاباتی آزاد برای گزینش سیستم حکومتی آینده هستند و هر چه گزینه مردم باشد آن را خواهند پذیرفت. آنان بر حقوق بشر و دموکراسی نیز پافشاری دارند. ۵ ـ گمان بریم که همه آن چه در باره گردانندگان این تلویزیون می گویند نیز درست باشد. باید به آنان آفرین گفت که با تیز هوشی و برنامه ریزی درست توانسته اند چنین جنبشی به وجود آورند و خود را سازمان دهی کنند. دیگران نیز دست ها را بالا زده و آنان نیز به شیوه خود سازمان دهی خود و جنبش خود را به وجود آورده، مبارزه ای شرافتمندانه و مسالمت آمیز را پیش برند. آیا کسی از این کار آنان جلو گیری کرده است؟ نگارنده یک بار دیگر یادآور می شود که خود یک جمهوری خواه مستقل است که شوربختانه (با احترام به همه دوستان جمهوری خواه که با شماری از آنان نیز دوستی و تماس داشته است و دارد) تا امروز نتوانسته است پیوند درستی با هیچ یک از گروه های جمهوری خواه داشته باشد.
----------------------------------------------------------------------------------------------
چرا هر پنجشنبه نان میخواهیم؟
چند وقتی است که پنجشنبه ها صفهای طولانی مقابل نانوایی ها در شهرهای کوچک و بزرگ در سراسر کشور شکل میگیرد. مخصوصاً اگر نان سنگکی باشد. میگویند دولت میخواهد یارانه نان را حذف کند؛ ببخشید، هدفمند کند! شاید حالا که یارانه نان مثلاً غیر هدفمند است ثروتمندان بیش از فقرا نان یا نان خالی می خورند، و به همین دلیل بیشترین یارانه را ثروتمندان مصرف میکنند، پس باید هدفمند شود!
اما چرا مردم فقط پنجشنبه ها این قدر در صف نان می ایستند؟ چرا بر خلاف معمول کسی تندی نمیکند؟ چرا همه در صف به هم لبخند میزنند؟ مگر مردم خوششان می آید معطل شوند؟ چرا در صف بانک یا شیر یارانه ای این اتفاقات نمی افتد؟ چرا نیروهای امنیتی فقط پنجشنبه ها مقابل نانواییها پرسه میزنند و زیر چشمی نگاه میکنند؟ احتمالاً مراقبند تا در این مملکت کسی خارج از نوبت نان نگیرد و در اینجا هم مثل جاهای دیگر حق کسی ضایع نشود! شاید هم به این وسیله میخواهند بفهمند چند نفر وضعشان خوب است و بیش از چهارنان سنگک میخرند تا بهتر بتوانند یارانه ها را هدفمند کنند!شنیدم که در شیراز و چند شهر دیگر دولت پنجشنبه ها نان مجانی داخل صفها توزیع میکرده تا مبادا ملت در صف نان بیش تر از صف بانک و شیر معطل بشوند!
خودمانیم ،قبض آب و برق را که مجانی دم در خانه تحویلشان می دهند، نفت را هم که می آیند داخل، یک راست میگذارند سر سفره که خیلی ها با اضافه اش خودشان را آتش میزنند، حالا که مردم خودشان می خواهند برای گرفتن چند عدد نان دقایقی از خانه بیرون بیایند و بیکار بایستند و با هم از فلسطین و لبنان و جیبوتی حرف بزنند و بفهمند این مسئولین چه رنجی را از صبح تا شب متحمل می شوند بازهم نمی گذارند، همین کارها را میکنند که ملت پرتوقع می شود و میپرسد پس بقیه پول نفت ما چی شد!
ولی از مزاح که بگذریم واقعیتی در پس این حرکت مردم و این عکس العمل طرف مقابل نهفته است که شاید خیلی ها به آن توجهی نکرده باشند و آنها هم که متوجه این امر غیر عادی شده اند سرسری از آن گذشته اند.
اکثر راههایی که تا به امروز توسط طیفهای مختلف طی شده اند اگر چه به طور انکار ناپذیری در حد و اندازه های خود در تغییر وضع موجود به سمت مثبت تأثیر گذار بوده اند ولی به نظر نمی رسد که بتوانند نقطه پایانی بر وضعیت اجتماعی وسیاسی رو به وخامت ایران بگذارند. چرا که مشکل ما فقط نظام سیاسی و اجتماعی حاکم نیست، بلکه تأ ثیرمنفی که این سیستم غلط طی چندین دهه بر فرهنگ و اخلاق ما گذاشته است سالها طول می کشد تا از پیکره جامعه به در شود. و به همین لحاظ تغییر کلی و پایدار اوضاع نیاز به مقدماتی دارد.
بازگرداندن اعتماد به نفس به ملتی که اراده او را در تصمیم گیری، با خرافه و مشت آهنین آسیب پذیر کرده اند و بازسازی فرهنگی و ایمن کردن جامعه ازهجوم فرهنگهای ضد پارسی تا حد ممکن، از اولویتهای کاری است، که البته انجام این اعمال نیاز به زمان و چه بسا نیاز به تولد نسلهای تازه تری دارد.با این وجود باید کاری کرد. و بهتر است بگویم باید شروع به کاری کرد.
گام اول که مهمترین و البته سخت ترین گام است، زدودن خرافه از جامعه می باشد. با شروع به گذر از این مرحله، مراحل بعدی خود به خود طی می شود.
متأسفانه در جامعه ما مانند بسیاری از جوامع حتی جوامع پیشرفته ای مثل انگلستان، خرافه رواج زیادی دارد، با این تفاوت که آب و رنگ دینی و مذهبی هم به خود گرفته است که این خود بر مشکلات به طرز قابل توجهی می افزاید.
جهت نیل به مقصود باید بازسازی فرهنگی در اینگونه جوامع از طریق کمک به عامه مردم بوسیله روشنگری، تشویق به بکارگیری خرد در هر جریان، تشویق به مطالعه در تاریخ، و مواردی از این قبیل با سرعت بیشتر و همزمان زدودن خرافه به آهستگی و با ظرافت هرچه تمام تر انجام گیرد.بنابر نفوذی که مذاهب از همان ابتدای پیدایش درعمق زندگی اشخاص داشته اند، سودجویان به سادگی توانسته اند با ابزار دین به سرعت به رواج شایعه و خرافه بپردازند، حال آنکه بیرون کردن این شایعات گاهی قرنها طول کشیده است.
با توجه به موارد مذکور متوجه می شویم که جامعه ما به هر لحاظ موقعیت ویژه ای دارد که با هیچ جامعه دیگری قابل قیاس نیست. درابتدا اراده واعتماد به نفسش به طور موذیانه ای آرام آرام به وسیله مواد افیونی، ترویج بی اخلاقی بواسطه وضع قوانین غلط اجتماعی، به حاشیه راندن فرهنگ و سنن پسندیده ملی، گسترش بی اعتمادی، و مسایلی از این قبیل خرد شده است و به لحاظ هویتی نیست گردیده است. بعد از آن، جامعه مانند یک زمین کاملاً هموار آماده پذیرش هرگونه بذری شده است، و از آنجا که اعتماد به نفسش را از دست داده و بی اخلاق هم شده است هر گاه که خواسته خودی نشان دهد با عدم استقبال سایر گروههای اجتماعی و بی تفاوتی آنها روبرو گشته و با کوچکترین خشم طرف مقابل ساکت شده است. البته این رخدادهای کاملاً هوشمندانه از طرف برخی روانشناسان، جامعه شناسان، و روشنفکران خائن و سر سپرده هدایت و کنترل شده است.
ملتی که نه روزنامه آزاد دارد، نه حزب غیر وابسته، نه انتخابات آزاد و بی حرف ونقل، نه اینترنت سانسور نشده، نه آزاد اندیش فعال خارج از زندان، و بالاخره نه قدرت اراده وانتخابی، همه چیز برایش قابل قبول، و همین است که هست می شود. درنهایت دلخوش به اظهارات رییس جمهور فلان کشور راجع به خودش یا این سیستم می شود و باز فریب میخورد. به هر چیزی رضایت می دهد، چه خوب و چه بد، چه بد و چه بدتر،و بعد بدتر و بدترین و دوباره همین دور تسلسل.در این حین ناگهان مشتقات واژه بودن نظر برخی کارشناسان اجتماعی و روانی ومیهن دوستان را به خود جلب میکند. آنها با ریشه یابی و آسیب شناسی اجتماعی به درستی در می یابند که فقدان هویت باعث همه گرفتاریهاست. به همین دلیل شروع به بازیابی هویت می کنند واینکه عامل اراده و خواست انسان در تغییر سرنوشتش نقش اساسی دارد را به او تلقین میکنند و چون سخن از یک اجتماع است و آنها نیز بر خلاف خیلی ها خودشان را از این اجتماع جدا نمی بینند واژه من، به ما بدل می شود و مرتباً عبارت ما هستیم-ماهستیم-ماهستیم در گوش این جامعه هیپنوتیزم شده که در حال خلسه به سر می برد و طی این مدت هر تلقینی را پذیرفته است تکرار میشود تا بلکه یک مرحله به هوشیاری نزدیکتر شود.
همزمان با این عمل کارهای دیگری به منظور شکاف انداختن در بدنه حاکمیت صورت می پذیرد وگردهمایی هایی به منظور دفاع از نیروهای انتظامی در مقابل نیروهای معتمد تر نظام یعنی لباس شخصی ها به قصد جذب نیروهای مردمی شاغل در این ارگان و نیز جذب تعداد بسیار کثیری از خانواده های شهدا و جانبازان که بسیاری از مردم تا قبل از آن فکرمیکردند همه آنها در رفاه و درمقابل مردم هستند با موفقیت شکل می پذیرد. این تجمعات قبل و بعد از برگزاری بدون در نظر گرفتن حاصل کار و صرفاً به استناد بهانه تجمع، که به حمایت از نیروی انتظامی صورت گرفته، آگاهانه و ناآگاهانه مورد انتقاد شدید گروههای رقیب قرار می گیرد، غافل از اینکه بسیاری از ماموران امنیتی که از وضع موجود ناراضی اند ولی دلواپس موقعیت خود پس از تغییر اوضاع هستند به اطمینان نسبی دست می یابند و به این جریان می پیوندند و عملاً تبدیل به نیروی نفوذی میشوند، و ضمناً جامعه در می یابد که نیروی خودی و پشتیبانی از درون قدرت دارد و برای کامیابی نهایی باید در هر صنف و قشری خط کشی هایی قایل شود، و بدین ترتیب مقدمات اتحاد گروههایی که تا پیش از این هر یک خود را مقابل دیگری تصور میکرد فراهم گردید.
به موازات این قبیل حرکتها و به منظور گسترش دامنه اعتراضات و فرو ریختن ترس درونی حاکم بر ملت که حاصل سه دهه اختناق و رعب بود باز هم نیاز بود تا به بهانه های خنثی مانند اعتراض به سازمان ملل متحد و حتی به بهانه مسایلی که صد در صد، حداقل در ظاهر امر مورد تایید حاکمیت بود، مردم را دور هم جمع کرد تا اجتماع دیگری صورت پذیرد. پدر و مادری که در خانه خودشان جرأت نداشتند در جلوی فرزندشان حرفی خلاف مواضع دولت بزنند تا مبادا فردا در مدرسه بازگو شود، اکنون بهانه ای قانونی داشتند تا با دل تسلی بیشتری در این اجتماعات شرکت کنند. نکته قابل توجه اینکه باز هم گروههای رقیب بدون کوچکترین محاسبه ای و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص در داخل کشور شروع به انتقاد و رد و نفی این قبیل تجمعات نمودند، ضمن اینکه با توجه به استقبال گسترده تر مردم در هر دفعه نسبت به دفعات قبل کم کم میتوان حدس زد که کدام انتقاد از روی دلسوزی و دلشوره، کدام یک از روی نا آگاهی و کدام از روی مأموریت است. جالب اینجاست در حالی که حکومت هیچ بهانه ای برای خشونت و اذیت مردم در این تجمعات را ندارد با این وجود این گردهمایی های مسالمت آمیز را بر خود نمی تابد، ولی منتقدین همچنان از یکسو راههای خشونت آمیز را توصیه میکنند و از سوی دیگر دلسوز مردمی میشوند که گویی بی اراده و از روی بی عقلی این دعوت را لبیک گفته اند.
آرام آرام واژه ما هستیم ملکه ذهن باورمندان این حرکت می شود و در کوتاه مدتی از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب بر در و دیوار هر کوی و برزن نقش میبندد. روز به روز بر هوادارانش افزوده می شود و از بانوان هشتاد ساله تا خردسالان اعلام همبستگی مینمایند. هیچکس خود را رهبر و محور این حرکت نمی داند، هیچ کس نقش دیگری را کوچک نمی شمارد، هیچکس وظیفه اش را به دیگری محول نمیکند، هیچکس جز به فرهنگ و ادب پارسی سخن نمی گوید و عملی انجام نمیدهد، هیچکس معتقد نیست که برای رسیدن به هدف استفاده از هر ترفند و ابزاری مجاز است، هیچکس معتقد به تخریب فیزیکی و شخصیتی نیست و از سوی دیگر همه جویای احوال هم می شوند، همه به هر میزانی که در توانشان هست یاری می رسانند، همه طرح و تئوری میدهند، و در به روی هر خطاکار پشیمانی باز است و از این روست که نام حرکت ملی یا جنبش ملی را بر خود شایسته میداند. و درست به همین دلایل در تاریخ جنبشهای مدنی ایران به لحاظ ویژگی هایش قیاس ناپذیر است.در دیگر سو به نسبت جمعیت داخل و خارج کشور دامنه خبر رسانی اندکی دارد، زیرا یک بار دشمنانش در لباس دوست صدای او را در اوج قدرت برای سه ماه بریدند، اما خصیصه ملی بودنش مدتی است که آن را از خاکستر بلند کرده است. هیچ کمک مادی از هیچ دولت خارجی دریافت نمیکند و به درستی آن را مایه ننگ می داند. در خواستهای مادی مشکوک و غیر متعارف را نمی پذیرد و با همین 10 دلار و 20 دلار هوادارانش روزانه چند ساعت سر پا مانده است. صداقت را سرلوحه کار قرار داده و همین باعث گردیده که پیشرفت دور از انتظاری داشته باشد.طرف مقابل که به هیچ اصول بین المللی و اخلاقی در برخورد با غیر خودی ها پایبند نیست دست به هر عملی برای خاموش کردن صدای این جنبش زده و خود را با تمام قوا رو در روی حرکتی قرار داده که این حرکت از لحاظ فاکتورهای معنوی از جمله ایمان به عمل و راستی با هوادارانش، صد در صد برتر ولی از لحاظ امکانات مالی، اطلاع رسانی وسایرمسایل مادی صد در صد ضعیف تراز اوست .در چنین جوی که دو نیروی کاملاً نابرابر در مقابل هم صف آرایی کرده اند و این جنبش به لحاظ مضیقه های مالی قادر به اطلاع رسانی به طور وسیع و جذب سریع پتانسیل های داخل ندارد چاره ای نیست که هر دفعه نسبت به دفعه قبل بهانه گردهمایی، مکان، زمان و نحوه آن را تغییر دهد و به اصطلاح تاکتیکش را عوض کند که همین تجمع مقابل نانوایی ها در بعد از ظهر هر پنجشنبه یک مورد از آن است. از سوی دیگر همین تغییر سریع تاکتیکها به تناسب شهر و موقعیت بیانگر وجود یک دستگاه تصمیم گیری و تشکیلاتی است که هر تجمعی را به دقت وارسی کرده و تصمیمات بعدی را اتخاذ میکند.
منتقدین صفوف نانوایی که تا پیش از این به اصطلاح غمخوار این ملت بودند که مبادا در تجمعات آسیب ببینند و اکنون هدف بسیاری از آنها روشن شده است، بدون در نظر گرفتن شرایط خاص داخل ایران،اینک معتقدند که تجمع مقابل نانوایی ها چیزی را تغییر نمی دهد. اما آنچه مسلم است این است که:1- هیچ کس را نمی توان به بهانه نان گرفتن بازداشت کرد و این یعنی مشارکت گسترده تر مردم.2- کنترل حتی 10 درصد نانوایی های کشور برای حکومت غیر ممکن است.
3- حضور مامورین که به پرسه زدن مقابل نانواییها میپردازند و نیز ایجاد صفوف طولانی، خود یک عامل اطلاع رسانی برای افراد دیگر است.
4- تعطیلی بخشی از نانوایی ها خود پیام گسترده ای در بر دارد و این یعنی حضور مردم تأثیر گذار بوده است.
5- شعار " نان می خواهیم" در واقع یک شعار نمادین بوده و اصل پیام آن یعنی وضع اقتصادی ما خوب نیست و دولت موظف به تأمین حداقل مایحتاج ملت است.
6- ما هرگز قرار نیست تا ابد در صفوف نانوایی بایستیم و به این صورت خودی نشان بدهیم.7- اعتراض اشکال مختلفی دارد که شور بختانه در ممالک جهان سوم به دلیل جو خفقان حاکم فقط نوع خشونت آمیز آن صرف نظر از عواقب آن و اینکه به هدف مطلوب میرسد یا نه مورد بحث قرار میگیرد، در صورتی که با پیشرفت دنیا و پیچیدگی ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فنی شیوه های اعتراض هم دگرگون میشود. در دنیای امروز خاموش کردن موبایل در یک ساعت مشخص برای دقایقی، بست نشستن در منزل برای یک روز کامل و یا به عکس به خیابان آمدن وفقط پرسه زدن بدون هیچ گونه عمل اضافی، عدم پرداخت مالیات به طور هماهنگ، خارج کردن بخشی از وجوه نقد از حسابهای بانکی در یک دوره مشخص، و بالاخره ایستادن در صف نان همه و همه اشکال مختلف و بی آزار اعتراض است که اثری به مراتب محکم تر و پایدارتر از هر عمل خشونت آمیز دیگری دارد.پس حالا من هم هر پنجشنبه " نان می خواهم."
--------------------------------------------------------------------------
جنبش« ما هستیم» و زوال قادسیه 57 ( در پنجره جدید باز کنید)
اگر داخل ایران هستید نخست نرم افزار عبور از ف ی ل ت ر را از بخش دانلود در همین سایت بارگذاری کرده و اجرا نمایید و سپس بر روی این لینک در پنجره جدید کلیک کنید.
------------------------------
چرا ما هستیم
این نکته برای بنده ، به شخصه بسیار مهم و تاثیرگذار بود و هست که آیا شهرام همایون و هم پیمانان اش ، انگیزه ای درست ، آنطور که من و هم نسلان من بدان می اندیشند دارد ، یا خیر ، او نیز یک سرابی است که مدتی دل تشنگان راه آزادی را آرام می کند و امدیوار ، اما زمانیکه با تنی خسته و رنجور خود را در مسیر این جاده پر مخاطره جلو کشیدیم ، خواهیم فهمید که این شعار و تلاش نیز تنها یک سراب خواهد بود و حسرت جرعه ای آب را بر گلوی خشکمان خواهد نشاند !م .گرچه طی تقریبا یک سالی که این تلویزیون را مشاهده می کردم ، بیشترین و بهترین تجربیات را کسب کردم و بر دانش سیاسی و آگاهی های تاریخی ام افزوده گشت ، اما همچنان مشتاق بودم تا بدانم آخر و عاقبت این رسانه بکجا خواهد رسید و چه خواهد شد . تا اینکه شعار ما هستیم به یکباره در این رسانه مطرح شد و شخص آقای همایون خود بعنوان یک تئوریسین ، این شعار را مطرح نمود و عده ی کثیری را با خود هم داستان نمود . در ان برهه ، تلویزیون جمهوری اسلامی همه تلاشهای خود را معطوف به کانال یک نمود و تنها این یک شبکه را مورد هجوم خود قرار داد و حتا برای من سئوال بود که چگونه است که بسیاری از رسانه های به اصطلاح ضد انقلاب قدیمی نیز وجود دارند ، اما تنها این «کانال یک» است که باید مورد هجوم قرار گیرد !؟! در آن هنگام هنوز تظاهراتی براه نیفتاده بود و هنوز این شعار ابتدایی ترین روزهای خود را طی می نمود . گرچه بعدها شاهد آن بودیم که چگونه برخی از شبکه های سیاسی و به اصطلاح آزای خواه با کانال یک چنین کردند ( طبق ادعاهای کانال یک و شواهدی که گویا از صحت این برخوردها و تلاشها سخن می گویند ) و اصولا اقدامی صورت گرفت تا این شبکه از روی هاتبرد بیرون افتاده و مدتی صدا و تصویر آن تاریک گردد.م گرچه تمامی این رویدادها برای بنده حجت نبوده و نیست . تنها چیزی که برای من مفید و مهم بود ، این بود که در مقایسه این شبکه با سایر شبکه های ماهواره ای و لس آنجلسی ، این شبکه با وجود تجربیات و امکانات محدود و کم اش ، توانست بیشترین گام را جهت تحقق بخشیدن به اصول اساسی تحلیل و واقع گرایی بر دارد . یعنی به زعم بنده ، توانست کاری را کند که دایه داران و مدعیان پیش از آن حتی نتوانستند اندکی از آنها را تحقق بخشند . اینکه به مسائل تاریخی و علل خصوص تاریخ معاصر سیاسی ایران پرداختن و با کمترین غرض ( اگر کاملا بی طرفانه بنگریم ) و سوء نیت ها جهت خوراندن باورها و تحلیل های خود به بیننده ، و همچنین با آوردن شخصیت هایی که بیشترین تاثیر را بر بیننده ایرانی داشته اند و همچنین پا فشاری بر این نکته که این ایرانی است که باید حقوق خود را مطالبه کند و بر حق خویش بایستد و اندکی عقب نشینی نکند . اینکه سرمایه برنامه ها باید از طریق بیننده کسب گردد و نه یک حاکمیت خاص و یا یک دولت خارجی و یا یک و یا چند سرمایه دار و برنامه ساز نا شناس و ... که جزع بزگترین نکاتی بودند که اگر درست و حقیقی بوده باشند ( که امیدوارم چنین بوده باشند ) می توانند روزنه امیدی برای مردم دیر جوش و دل زده از سیاست و فعالیت سیاسی باشند .م شهرام همایون آهنگ درخواستی پخش نکرد و در حین دادن شعار های سیاسی ، تبلیغات شرکتهای تحت حمایت جمهوری اسلامی را پخش ننمود ! . این کاری بوده و هست که بیشترین شبکه های موسوم به ضد انقلاب سالهاست که مشغول انجام دادن آن می باشند و متاسفانه دست از چنین کارهایی هم بر نمی دارند . در شبکه او ، کسی فحاشی نکرد و سخنان چرند و بی ربط نگفت . اگر اشتباهی صورت پذیرفت و سخنی نادرست بیان شد ، یا تصحیح شد و یا از الزامات برنامه های زنده و سیاسی و اپوزوسیونی بود که به روشنی بر بیننده مشخص بود. از یک و یا چند طیف خاص سیاسی و حزب و دسته ای خاص ، حمایت نشد و مهمتر انکه برای کسی خط و مشی ترسیم نکردند . به اعتقادات و باورهای مردم توهین نشد و جای خرافات و تعصبات و تخیلات به اصطلاح مذهبی ، با روشن گری ، با نقد و بیان اصولی دینی و مذهبی ، تا حدودی تمیز داده شد و باور شخص آقای همایون این بود که بتواند جایگاه اصولی مذهب را با دعوت از دگراندیشان و باورمندان مذهبی روشن اندیش ، به مردم نشان دهد . همین نکته ساده و قابل فهم را بسیاری از شبکه ها رعایت نکردند و بسیاری از آنان مستقیما و از قصد ، طوری مورد ارزیابی قرار دادند که بعنوان دین ستیزی و مواجهه مستقیم با دین و مذهبی خاص منجر شد . کاری که هیچ کس از یک تحلیلگر سیاسی انتظار نداشته و نخواهد داشت .م با اینکه بنده فکر می کنم آقای همایون و همکاران اش ، ( دست کم بخشی از ایشان ) علاقه مند به یک رژیم سلطنتی سالم می باشند و چنین می اندیشند ، اما هیچگاه شاهد آن نبوده ام که چنین تعریفی مستقیم و بی پرده به بیننده القا شود و بعنو.ان یک تبلیغ سیاسی به مردم خورانده شود . با اینکه بسیاری از مردم در داخل کشور ، از یک شبکه ماهواره ای سیاسی ، چنین پیش زمینه ای دارند و اصولا آنها را هواداران سلطنت و رژیم پیشین می شناسند (مگر اینکه خلافش ثابت شود ! ) بنابر این بنده فکر می کنم این شبکه توانست حداقل هایی را فراهم آورد تا مخاطبان دگر اندیش و دست کم ضد سلطنت نیز همراه و هم داستان گردند و این شبکه را یاری رسانند . گرچه بنده واقعا مطمئن نیستم که این شبکه چنین رویکردی را دارد و اصولا به نظامی خاص می اندیشد اما از این نکته کاملا مطمئن می باشم که چنانچه این مسیر بخواهد ادامه یابد و این جنبش روزبروز گسترش یابد و همه آحاد ملت و گروه ها و فعالان را بخود جلب نماید ، نیازمند این است که صدای ایران و تمامی نحله های فکری و عقیدتی و حزبی و اجتماعی و فرهنگی ایران باشد و گرنه جز این ره به بیراهه خواهد برد .م سخن پایانی ما هستیم ، باید تحقق بخشیده شود . نه برای هواداری از یک شبکه سیاسی خارج از کشور و نه برای حمایت از یک شخص و یا یک گروه خاص . بلکه برای آزادی ایران و تحقق خواستهای ملی این کشور . ما هستیم نه یک شعار ، بلکه یک انگیزه و یک جهت نمایی است که راه و اصول را بر ما نمایان می سازد . این شعار ساده ، می تواند طوفانی باشد که نسل جوان و دانشجویان و فعالان سیاسی و مدنی و کارگران و جنبشهای آزادی خواهی زنان را در پشت خود داشته باشد . بر همین اساس بود که بنده نیز به نوبه خود تلاش کردم تا این تارنما را پس از مدتها و مشکلات فراوات راه اندازی کنم و هدفی را تحقق بخشم که شاید افراد بیشتری و گروه های بیشتری را دست کم در دنیای مجازی ، بخود جلب نماید . با اینکه این جنبش برخی از نظرها و باورهایم را برطرف نمی سازد و شاید هم نسازد ، اما بر این باور هستم که می شود با پشتیبانی از آن و همکاری و هم گامی با این نهضت مردمی ، وجهه ی مردمی آنرا واقعا تحقق بخشید و بیش ازپیش آنرا با معیارهای حقیقت طلبانه و آزادی خواهانه همراه ساخت . هر کس می تواند به طریقی این جنبش را یاری رساند و سهمی را ایفا نماید . این بود که من نیز چنین کردم و سعی خود را معطوف به گسترش این صدا در اینترنت نمودم تا شاید از این طریق نیز تلاشهای خوبی صورت پذیرد .م این جنبش می کوشد تا دست دولتمداران و سران ضد مردم رژیم مستبدی جمهوری اسلامی را از سر مردم کوتاه نماید و آنها را بیش از پیش رسوا نماید . این جنبش می کوشد تا به ایرانی بفهماند که تا خود او آستین را بالا نزند و تلاشی در جهت فهم حقایق و مشکلات و سختی ها ننماید ، مطمئنا بیگانگان کاری برای او نخواهند کرد و اگر هم از روی ناچاری ( در جهت منافع خویش ) حرکتی را سامان بخشند ، مطمئنا در دراز مدت به ضرر آنان ( ملت ایران ) خواهد بود . تا ما ملت برای آرمانها و خواستها و نیازها و آرزوهایمان بهایی نپردازیم ، نباید منتظر تحول و گشایشی در راستای منافع و خواستهایمان داشته باشیم که اگر چنین باشد ، انتظاری کاملا بی مورد و نا شایست می باشد و بس .م ما ملت باید که هم صدا و هم دل و هم قدم گردیم ، تا دیگر هموطنان نیز به این جنبش به پیوندند و حمایت های خویش را اعلام دارند . جز این اتفاق و اتحاد ، اندیشیدن به هر چیز جز وحدت و هم صدایی و هم اندیشی ، بی مورد و نا صواب خواهد بود .م پس هموطن ، تو نیز به نحوی اعلام دار که ماهستیم و می خواهیم که باشیم . این یعنی شجاعت تو و شجاعت به فرموده استاد سخن ، حکیم فردوسی بزرگ : "خداوند شجاعت را برای این به تو داده است که با آن به داد مظلوم برسی . " می باشد و یا بقول کانت ، "کسی که شجاعت را با تفکر در هم بیامیزد در هیچ کاری شکست نمی خورد ".و این نکته بسیار مهم و اساسی است . زیرا تفکر سازنده که همانطور که پیشتر عرض شد ، در این شعار موجود می باشد و همانا با قدرت و صیانت شما هموطن عزیز ، این مهم می تواند رنگ حقیقت و جلوه نمایی به خود ببیند و در عرصه جهانی متبلور گردد. این می شود و تحقق خواهد پذیرفت ، به شرطی که ایمان داشته و بر این عقیده باور مند باشیم . به شرطی که این نکته را جدی بگیریم و نگوییم که نمی شود و نمی توانیم به شرطی که با این حقیقت بزرگ که روزی مطمئنا به شکلی تحقق خواهد پذیرفت ، بر خوردی جدی نماییم و آنرا با دل و جان بپذیریم .م هموطن ، آیا تو نیز هستی ؟ بقول فرانس کافکا : "خود فرصت مهم نیست ، مهم استفاده درست از آن است " . این نکته واقعا مهم و تاریخ ساز است . این فرصت بدست آمده است، پیش از آنکه بدنبال نوع فرصت و شرایطی که این فرصت بدست آمده بحث و نظر و کار بیهوده انجام دهیم ، می توانیم از این فرصت بدست آمده کمال بهره را برده و این فرصت را به یک رویداد و حقیقت تبدیل کنیم . و یا بقول امانوءل کانت : " کسانی که از زندگی امروز می نالند ، آنانی هستند که فرصتهای دیروز را هدر داده اند " . ما به شهادت تاریخ معاصرمان ، مطئنا این نکته را دریافته ایم که یکی از فرصت سوز ترین مردمان در جهان دیروز و امروز بوده ایم . بیاییم و بیندیشیم که دیگر فرصت سوزی نکنیم و بار دیگر ، تلاشی نوین را با خونی تازه ، در رگهای این سرزمین کهن جریان بخشیم و در بهار آزادی ، بحث های نظری و فلسفی و حزبی و سیاسی را ادامه دهیم .م دریغا که ایران ، ویران بود تا ایران هست - ما هستیم به نقل از وبلاگ http://www.maa_hastim.blogfa.com/
------------------------------------------------------------
نبرد در دو جبهه
جنبش ما هستیم کوروش گلنام شنبه 28 دی 1387 ـ 17 ژانویه 2009
هنوز هم چنان سیاست سکوت در برابر جنبش "ما هستیم" دنبال می شود. چرا؟ چرا در برابر جنبشی که توانست برای چندین بار با اراده و گامی استوار پا پیش گذارده و هوادارانش در ایران، با پذیرش همه گونه خطر، روز بیست وشش دی ماه در هشت شهر بزرگ ایران گردهمایی هایی انجام دهند که در مجموع بسیار پیروزمندانه بوده و در شهری چون کرمانشاه غوغایی بپا شد که در این سال های زور وستم و درد ورنج مردم، مانند نداشته است، هنوز هم سکوت می کنند؟ چرا گرد همایی های هم زمان در دیگر شهرهای مهم ایران چون تهران، کرج، شیراز، اهواز، اصفهان، مشهد و تبریز (در این آخری در میزانی کمتر) مورد بی مهری و بی توجهی قرار می گیرد؟ به راستی نباید پرسید که چه انگیزه ای سبب چنین سکوتی می شود؟ به راستی نباید در سخنان وادعای هم میهنان و سازمان ها وگروه هایی که یک بند از آزادی، مبارزه، همبستگی ملی و.. سخن می گویند، تردید کرد؟ به راستی نباید از این هم میهنان پرسش نمود که آیا کدام یک ازآنان( و یا حتا همه آنان با هم) قادر خواهند بود چنین گرد همایی هایی در ایران به وجود آورند؟ یک کانال تلویزیونی با کمترین امکان و در حالی که بیشترین بخش مردم در جامعه ایران به سبب گرفتاری ها ی امنیتی، فیلترو سانسور، گرانی سر سام آور و وضع اسفناک مالی که سبب شده تا تنها میزان ناچیزی از آنان کاربران اینترنت و یا بینندگان ماهواره بوده و با این کانال ارتباط داشته باشند ودر حالی که خود گردانندگان آن نیز با گرفتاری های زیادی از آن میان وضع مالی نامناسب دست وپنجه نرم می کنند، چنین میزان گسترده ای از مردم را در شهرهای مهم ایران به میدان آورده اند تا فریاد اعتراض خود را در دو واژه زیبای "ما هستیم" فریاد کنند وپیروزمندانه نیز این کار را انجام داده اند، آن گاه بسیاری دیگر کوشندگان راه آزادی سکوت می کنند!؟ این چه مبارزه جویی است واین چه مبارزه جویانی هستند که چشم دیدن پیشرفت و کامیابی دیگری را که درست همآن می کند که آنان نیز سر در پی اش داشته وآرزویش را دارند را نداشته وآن را نادیده می گیرند؟ نارسایی فرهنگی در این سربزنگاه هاست که به خوبی روشن می شود که ما(من نیز) تا چه اندازه دچار نارسایی های فرهنگی هستیم . در چنین روزها است که روشنفکر ومبارز راه آزادی ما با همه ادعا ها، چون دیگری را که دگر اندیش و یا کاملن هم خوان با او نیست، در پیشرفت می بیند، آماده است تا آینده مردم ومیهنش را به سبب همین سستی فرهنگی و پندارهای رنگ باخته سنتی که هر مخالف ویا هر ناهمگون با خود را "دشمن" می خواند، قربانی کند. اگر نود ونه نکته مثبت در کوششی باشد و یک نکته منفی، هم نیرو و توانایی به کار می رود که آن یک نکته را بزرگ نمایی نموده تا که پرچمی ازآن بسازند وآن کوشش را نا مناسب جلوه دهند! من اگر از این جنبش پشتیبانی کرده وخواهم کرد با این ارزیابی و این انگیزه است که در آن نکته های مثبت و درستی که به امر مبارزه آزادی خواهانه مردم ایران یاری های فراوان می رساند، می بینم. این مسئله شخصی من، گروه من و این و یا آن گرداننده این کانال تلویزیونی نیست. هدف، شیوه کار و یاری به آزادی مردم ایران است که مورد توجه من است که کوشش گردانندگان این جنبش وهواداران آن رادر این راه دیده و ازیابی کرده ومی کنم وگر نه کمبود واشکال هم در کار هست. برای من مهم این است که گردانندگان این جنبش نه تنها روش مبارزه درستی را در پیش گرفته اند، نه تنها شور وامیدی در دل های نا امید مردم ایجاد نموده و شکوفه های امید به رهایی و پیروزی و"شدن" را را در دل های خونین آنان کاشته اند که کار فرهنگی بزرگی را نیز به پیش می برند. با وجود آنکه خود خدا باور هستند ولی کمر همت بسته اند که هم زمان با خرافه ها و از آن میان خرافه های دینی و دروغ پردازی ملایان نیز بر خورد های راستینی نموده و ضربه های سنگینی بر آن وارد آورده و به جامعه برای بستن و مهر وموم کردن همیشگی دکان شیادی ملایان واین خرافه های پوسیده یاری برسانند. از ادب وفرهنگ می گویند و پدران ومادران را تشویق می کنند که فرزندان خود را در برابر هجوم ضد انسانی حرامیان به درستی پاسداری نموده و به آنان بیاموزند که با دروغ، خرافه، پستی، هرزگی، دریدگی، دزدی، بی مهری، بی مروتی، سنگدلی، خون، خشونت و... بیگانه شده، آن را همه جا از خود رانده و دیگر فریب "آیه های شیطانی" شیادان را نخورند. من که خود خدا باور نیستم خوشحال هستم اگر بتوانم به این جنبش که با برخی باورهای گردانندگانش نیز هم خوانی ندارم، در اندازه توان خود یاری برسانم. نبرد در دو جبهه و چنین است که شوربختانه این جنبش می بایست در دو جبهه بجنگد، دو جبهه ای که هیچ نزدیکی و هم گونی با یکدیگر ندارند. یکی ضد مردم، ضد آزادی و ضد پیشرفت و بهروزی است که حکومت و وابستگان آن هستند و دیگری ولی در برابر اوست وپاره های تن ما هستند ولی در پراکندگی وگم شده در سر درگمی های خود وهمین دردآور است. یکی از این دو جبهه کاملن روشن است که هدف اصلی مبارزه مردم در راه آزادی است ولی آن دیگری و درگیری با آن اگر منطق درستی در کارهای ما بود،حقیقتن درک نا شدنی است زیرا آن ها می بایست با وجود همه ناهمخوانی ها، دست کم در کنار هم قرار داشته و از کارهای درست این وآن پشتیبانی کنند. پشتیبانی معنایش این نیست که خود با این جنبش همراه شده وبا آن گام بردارند. کمترین کار می تواند این باشد که سنگ اندازی نکرده ولی دیدگاه و انتقاد خود را بیان کنند. این هم میهنان نه تنها به خبر های این جنبش نمی پردازند حتا نمی خواهند، اگر هم مخالف هستند، پا در میدان گذاشته به یک بحث منطقی دامن زده ودست کم سخن دل خود را بگویند! انرژی و وقتی که در برابر سنگ اندازی، تهمت زنی، شایعه پراکنی، حسادت، خودخواهی و بد بینی، بدخوانی ودل چرکینی این بخش از هم میهنان به هدر می رود، بار اندوهی بزرگ است. آنچه باید گفت این است که من شک ندارم که در برابر رشد وبالندگی این جنبش، هر دو جبهه هر روز سست تر وکوچک تر خواهند شد. سرانجام آن گروهی که در برابر مردم وآزادی مردم است که روشن است، ولی آن گروه دیگر آهسته آهسته به این جنبش خواهند پیوست زیرا آنان نیز از مردم هستند و گسترش هر روزه این جنبش راه دیگری برای آنان باقی نخواهد گذشت. می بنیم که این روزها،کم کم برخی سایت های خبری ای که تا دیروز کمترین خبری در باره حرکت ها وگرد همایی های این جنبش منتشر نمی کردند، دست به انتشار این خبرها زده اند که بسیار مثبت است و باید به آنان شادباش گفت. من شک ندارم که شمار این سایت ها نیز هر روز افزایش خواهد یافت. جالب توجه این است که شماری از هواداران این جنبش از نیروهای حکومت بوده و هر روز نیز در میان این نیرو هاریزش ودوری از حکومت بیشتر شده وبر شمار هواداران این جنبش در میان آنان افزوده می شود زیرا آنان دیده ولمس کرده اند که اینک برای نخستین بار، نه در شعار که در میدان عمل وکارزار با جنبشی رویرو شده اند که سرسختانه، نیرومند، پر از امید ونشاط به شکلی جدی پا به میدان نهاده و خواسته های آنان را نیز فریاد می کند. با چنین جنبشی که بر حق است، فریاد مردمانی است که دیگر تاب بردباری در برابر ستمگران را ندارند، نه کینه جویند و نه خشونت خواه (البته تا آنجا که ممکن باشد) و تنها حق پایمال شده خود را از دزدان و شیادان می خواهندو روز بروز توده گیر تر شده و دامنه آن گسترش می یابد، نمی توان روبرو شد. با این جنبش باید همراه شد. پیام دانشجو پیام دانشجو:جنبش ما هستیم به مرور سر بر می اورد. رهبری این جنبش در بیرون از مرز و توسط تلوزیون کانال یک صورت می گیرد. سردار بیگ زاده به عنوان یک نظامی کار ازموده و فرذی که با فرهنگ مردم ایران در ۳۰ سال اخیر به خوبی اشنا است، پشت این جنبش قرار دارد و به یاران خود می اموزد که چگونه باید از بستر های اجتماعی برای بسیج توده ها استفاده کرد. نیرو هایی که به این جنبش می پیوندند از بین گرو ه های اجتماعی هستند که جذب احزاب،جنبش ها و نهاد های مدنی نشده و در عین حال از پتانسیل خوبی برای اعتراض علیه رژیم برخوردار هستند. این نیرو که عمدتا زنان و جوانان پیشاپیش ان قرار دارند ،از جنگ های سیاسی و بی حاصل در بین جناح های گوناگون اپوزسیون به تنگ امده و خود به راه افتاده اند. از دیگر سو،موج نارضایتی در بین مردم به قدری افزایش یافته است که زمینه برای این گونه جنبش ها که از خصلت پوپولیستی برخوردارند،کاملا مهیا شده است. دو روز پیش این جنبش در برخی از شهر ها فراخوان داد و گروه زیادی از مردم را به خیابان کشید که در کرمانشاه،این استقبال گسترده تر از سایر شهر ها بود و به همین دلیل جمع کثیری بازداشت شدند تا برای مدت کوتاهی در زندان بمانند و تجربه کسب کنند. این در حالی است که هنوز از جنبش یک اذر ماه بیش از ۴۰ نفر در زندان اوین به سر می برند. شرکت کنندگان در جنبش ما هستیم به راحتی سرکوب را به سخره گرفته و نشان می دهند که راه رهایی نترسیدن از زندان است. این جنبش اجتماعی که از طبقه ی متوسط و بلکه از بین فقرا و رانده شدگان اجتماعی،نیرو جذب می کند در پی این است که با عضو گیری و دریافت کمک های مالی از اعضای خود،تشکیلاتی را سر و سامان بدهد و راه اعتراض مسالمت امیز به توده ها را بیاموزد. اگر چه هنوز احزاب و شخصیت ها در مورد این جریان سکوت کرده اند اما تداوم این جنبش موجب خواهد شد تا ان ها مهر سکوت را بشکنند و به مرور به اظهار نظر در باره ی کم و کیف ان بپردازند. گویا رژیم نیز مجبور است تا به زبان بیاید و سنگینی مبارزات چنین جریاناتی را به زبان بیاورد.
------------------------------------------------------------------------------------------
جنبش ما هستیم هم چنان رو به پیش
کوروش گلنام آدینه 11 بهمن 1387 ـ 30 ژانویه 2009
آزمایشی دیگر یک بار دیگر جنبش بالنده ومردمی ما هستیم در آزمایشی دیگر سر بلند وپیروز بیرون آمدو در روز پنجشنبه ده بهمن 1387، در حرکت مسالمت آمیز اعتراضی خود با عنوان"ما نان می خواهیم"، توانست هواداران هر روز بیشتر خود را در شهرهای بزرگ وکوچک ایران در برابر نانوایی ها گرد آورد. گزارش ها و فیلم های رسیده از ایران، که در کنترل سخت امنیتی و بیشتر با تلفن های همراه گرفته شده است، نشان می دهد که با وجود همه کارشکنی های دست اندر کاران حکومت، حتا بستن برخی خیابان ها ونانوایی هایی ویژه وکنترل شدید محله ها وخیابان های منتهی به نانوایی ها، مردم با آرامش و با بردباری و خونسردی، به شکلی کم پیشینه، صف های درازی در برابر شماری از نانوایی ها در شهرهای گوناگون تشکیل دادند. بنا بر این گزارش هااز سوی نیروهای امنیتی/نظامی برخوردها، آزارها و بازداشت های نیز انجام گرفته که گسترده نبوده است زیرا این مإموران به راستی با مردمی که برای خرید نان صف کشیده بوده اند چه می توانستند بکنند؟ گستردگی هر چه بیشتر جنبش جنبش ما هستیم با ناچیز ترین امکان ها، با دست نهادن بر دردهای مردم، به دور از هیاهو های سیاسی و یا ادعای رهبری و تنها با تکیه بر به جنبش در آوردن نیروی نهفته ولی سترگ وکوبنده بیشترین بخش مردم ایران، با یاری از دیدگاه ها وپیشنهاد های خود مردم و سهیم نمودن آنان در برنامه ریزی ها و تعین زمان و مکان اعتراض ها، با دادن آگاهی های درست به آنان و بر انگیختن آنان به باور به خود وتوانایی های خود به عنوان"ما هستیم"، روز به روز بیشتر در دل مردم جا گرفته و گام در راهی نهاده است که نه تنها تا رسیدن به پیروزی نهایی راه بازگشتی ندارد گه مطمئنن در ایران و آینده آن نیز نقشی تاریخی ایفا خواهد نمود. گزاف نیست اگر گفته شود که این جنبش نه تنها به کشورهای منطقه که به جهانیان نیز شیوه نوینی از مبارزه ای مردمی، خردمندانه و جانانه برای رسیدن به آزادی در یکی از سخت ترین و ستم کارترین سیستم های خودکامه حکومتی در جهان کنونی را به نمایش گذارده و دور نیست که در آینده به سرمشق ونمونه ای برای مبارزه آزادی خواهانه درجهان و در برابر چنین سیستم های خود کامه ای مبدل شود. این پیروزی وپیشرفت های گام به گام در زمانی است که هنوز بخش زیادی از مردم خون به دل و خسته از حکومت مذهبی حاکم بر ایران، به دلیل فشار، سانسور،خفقان، نبود کانال های درست و درخور ارتباطی، کاربرد وحشتناک ترور، خشونت، قلدری وبی قانونی حاکم در ایران، هنوز نتوانسته اند ارتباطی با این جنبش بر قرار کنند. با این وجود ولی هر روز بر دامنه شناخت بیشتر و پشتیبانی بیشتر از این جنبش افزوده می شود. برخورد گروه ها وسازمان ها و شخصیت های سیاسی هنوز سکوت گروه ها و سازمان های سیاسی برون مرز همچنان پا بر جاست و این در حالی است که در ایران بی آن که اعلام شود، وضع به گونه ای دیگر است وخبر های جسته وگریخته ای از پشتیبانی های پنهان از سوی گروه ها و یا سازمان هایی سیاسی به گوش می رسد. در این تردیدی نیست که وجود این جنبش و گستردگی شعار نویسی بر دیوارها به پشتیبانی از این جنبش از سوی کسی ویا سازمانی در ایران نفی نمی شود. هم میهنان گرامی کوشنده در گروه ها، سازمان ها وحزب های سیاسی در برون مرز، شوربختانه هنوز جنبش را باور نکرده اند که در تایید آن گفته و یانوشته و زمینه های پیوستن به آن و یا پشتیبانی از آن را به درستی ارزیابی نموده و آن را بیان کنند. در برابر این سکوت و گونه ای بایکوت، که انگیزه درستش برای نگارنده روشن نیست، ولی آهسنه، آهسته بر دامنه پشتیبانی و پیوستن شخصیت های سیاسی/ فرهنگی برون مرز به و از این جنبش افزوده می شود که سبب شادمانی است و امید است که این روند شتاب هر چه بیشتری یافته و دوستان کوشنده در گروه های گوناگون سیاسی نیز اگر هنوز نمی خواهند پشتیبانی و همراهی داشته باشند، دست کم دیدگاه های خود را در این باره بیان کنند.
------------------------------------------------------------
جنبش «ما هستیم » جنبشی پیشرو
این روزها حتما در گفتگوی روزانه این جمله را شنیده اید که : ماهستیم ، یا اگر اهل سیاست باشید حتما در بحث های مختلف با این جمله روبه رو میشوید که : ماهستیم ، هیچ کدام از این ها هم که نباشد لااقل برای یک بار هم که شده این جمله را بر روی دیوارهای شهر خود دیده اید که : ماهستم سی سال از انقلاب 57 و پیروزی اسلامیون در ان و به قدرت رسیدن روحانیون میگذرد . شاید این مسئله که ارمان های کل انقلابیون که همانا ازادی ، عدالت خواهی و برقراری حکومت مردمی بود به تحقق نیانجامید بر هیچ کس پوشیده نباشد .اما اگر ارمان های جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار دهیم به پاسخی جز این نمیرسیم . حکومتی که قرار بود ارزش های انسانی را به جامعه برگرداند ، فاصله طبقاتی را از بین ببرد ، سرنوشت ملت را به دست خود ملت بسپارد ، مردم را از درگیری مادی خارج کند . امروز شاهد ان هستیم که نیمی از مردم ایران یا در زیر خط فقر ویا در استانه ان قرار دارند . فروش دختران ایرانی در کشور های دیگر به امری عادی تبدیل شده است ، سرمایه در دست عده محدودی از جامعه قرار گرفته ، ارزش های انسانی نادیده گرفته میشوند ، نزدیک به یک سوم جمعیت به نوعی در گیر با مواد مخدر شده اند ، زندان ها مملو از زندانیانی است که درگیر مفاسد اجتماعی و اخلاقی بوده اند ، گذرنامه ایرانی در پایین ترین جایگاه جهانی قرار گرفته ، ازادی سیاسی در نازل ترین سطح خود به سر میبرد، کشور از لحاظ روابط بین الملل تقریبا در انزوای کامل است .بحث بر سر جنبش نوپا به نام جنبش ملی ماهستیم بسیار زیاد است . جنبشی که از سوی یکی از کانال های خارج از کشور یعنی کانال یک هدایت میشود .کانال یک اساسا از روزهای ابتدای راه اندازی یک شبکه سیاسی بوده است . و بیش از هر کانال دیگری با این عنوان بازگو کننده صداو تصویر ملت ایران بوده است .اما از خرداد سال پیش که برای اولین بار مردم قرار بود که دریک اعتراض ملی به خاطر تغییر نام خلیج فارس در بعضی از سایت ها و دهن کجی شیخ نشین های امارات به خلیج فارس به خیابان ها بیایند ، به یک باره نگاه ها را به سوی خود کشاند .کانالی که همواره در طول سالها بیشترین فعالیت را داشته و کمتر خود را وارد درگیری های حاشیه ای کانال های سیاسی و احزاب کرده بود . این بار خود مطرح کننده طرحی برای یک اعتراض مسالمت امیز یود .انتخاب یک شعار واحد با عنوان ماهستیم نقطه اغاز این طرح بود . شعاری که شاید رمز گم شده ملت ایران در همه سالهای انحطاط لااقل از 30 سال پیش تا کنون بوده است .بد نیست تا در این هنگام که در استانه 10 ماهگی جنبش ملی ماهستیم قرار داریم نگاهی به مفاهیم ، اهداف و دستاورد های این جنبش بیاندازیم .جنبش :((گیدنز جنبش را کوشش دسته جمعی برای رسیدن به هدف های خاص می نامد)).جنبش اساسا یک انقلاب نیست بلکه حرکتی است که در حداکثر خود منجر به دگرگونی کامل در ساختار منظم اجتماعی می شود .جنبش ها را میتوان بر حسب جنسیت ، قومییت مذهب طبقه و موضوعات همانند دسته بندی کرد . و یا بر حسب اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و یا ترکیب انها تقسیم کرد . و گروه بندی بعدی برحسب اهداف و خواست هاست که اساسا ترکیبی از چندین موضوع است .اما تجربه نشان داده است که جنبش ها توانایی تبدیل شدن به یک دیگر را دارند .شاید بتوان ایران را از این لحاظ که یکی از کشور هایی که همواره خواست گاه پیدایش جنبش های گوناگون بوده است کم نظیر دانست .جنبش هایی که در دوره قاجار به سرعت رشد کردند ، همچون جنبش بابیه ، جنبش تنباکو ، و در نهایت جنبش انقلابی مشروطه را میتوان به عنوان نمونه های از جنبش های معاصر نام برد .البته گاها این جنبش ها سبب زایش جنبش های دیگری در دل خود نیز شده اند همچون جنبش فعلی زنان که ریشه در انقلاب مشروطه دارد .در هر حال تاریخ جنبش های ایران نشان داده است که در بیشتر موارد جنبش ها به موفقیت های بزرگی دست یافته اند . جنبش ماهستیم نیز با تکیه بر ملی گرایی خواست هایی مشخص را پیگیری میکند و شاید بتوان در ابتدا این جنبش را در ردیف جنبش های اجتماعی – فرهنگی قرار داد ، که توانایی تبدیل به جنبشی سیاسی را نیز داراست .شعار ماهستیم :انتخاب یک شعار برای یک حرکت سیاسی همواره از اهمیت بالایی برخوردار بوده است . با نگاهی به تاریخ ایران به ویژه از دوران مشروطیت تا کنون که برای نخستین بار مردم برای به دست اوردن حقوق انسانی خویش و تقسیم حاکمیت دست به مبارزه زدند ملت ایران به دنبال این بوده اند که به نوعی حضور خود را در مقابل قدرت مطلقه حکومت اعلام کنند .ماهستیم که تجلی گاه حضور مردم در مقابل حکومت است نشان دهنده خواست های ملتی است که تصمیم دارد سرنوشت خود را رقم بزند .واین بار نه هیچ حکومت و نه هیچ دین و مسلکی و نه هیچ بیگانه ای حق دخالت در سرنوشت ملت ایران را ندارد و این ماهستیم که به نام ملت ایران با هر جنسیت و قومیت و دینی ایستاده ایم تا به خواست نهایی خود که همانا حاکمیت ملت ایران است ، برسیم .رهبری جنبش :کانال یک به عنوان یک شبکه سیاسی معتبر که همواره جایگاهی برای همه احزاب سیاسی از جبهه ملی تا کمونیسم و از جمهوری خواهان تا پادشاهی خواهان مسئولیت هماهنگی میان رهبری جنبش و مردم را برعهده گرفته است .وجود یک شورای رهبری در ایران وچندین شخصیت سیاسی برجسته در خارج از کشور مرکز اصلی رهبری این جنبش است . صداقت رهبران جنبش در بازگویی مطالب و همچنین استفاده مستقیم نظرات مردم در تصمیم گیری های جنبش از کوچکترین تا مهمترین حرکت های جنبش نشان از دخالت رای مستقیم مردم در این جنبش را دارد . تا جایی که در پاره از مواقع رای مردم سبب راه اندازی و یا جلوگیری از انجام یک حرکت شده است . و این مسئله گویای تقسیم وظایف از اساسی ترین کارها تا جزیی ترین میان رهبران و اعضای جنبش است .با همه مشکلات موجود در سازمانده ای که شاید عمده ترین عامل جلوگیری کننده ان کمبود امکانات مالی بوده است ، رهبری جنبش ماهستیم تاکنون نشان داده است که دارای دیدگاهی اگاه به مسائل اجنماعی ، فرهنگی ، سیاسی و تاریخی مردم ایران است .حرکت های جنبش :تا کنون بیشترین اعلامیه های جنبش پیرامون تجمع در مکان های مختلف برای اعتراض و یا قدردانی از مسائلی به خصوص بوده است . اولین طرح در تهران و در مقابل سفارت امارات بود که با گسترش جنبش اکنون اکثر اعلامیه ها برای سراسر ایران اعلام میشود .اما یکی از نقاط قوت جنبش انتخاب طرح برای اعتراضات است . اعتراض به تغییر نام خلیج فارس ، اعتراض به فروش دختران ایرانی در دبی ، قدردانی از جانباختگان راه وطن ، اعتراض به گرانی ، اعتراض به مافیای اقتصادی از جمله طرح های انی جنبش برای تجمع مردمی بوده است که نشان دهنده یک تیزهوشی در این حرکت هاست .اوردن مردم به خیابان در مقابل حکومتی که دستگیری و زندان را از لزومات ضمانت ماندگاری خویش میداند ، بسیار مشکل است و احتیاج به یک بررسی موشکافانه ودقیق دارد.پیروزی های جنبش در این امر که دست کم در سه روز 1 اذر ، 26 دی ماه و چهارشنبه سوری به اثبات رسید نشان دهنده وجود یک گروه کارکرده در این زمینه است .رفتن مردم به صف های نانوایی و شعار نان میخواهیم از دیگر حرکت های مهم این جنبش بوده است که در شهرهایی همچون کرمانشاه با بستن نانوایی های کل شهر در روز همراه بوده است . حرکتی که شاید در روز های اول حتی برای متعصب ترین طرفداران این جنبش هم کوچک و تلنگری برای تردید در حقیقت این جنبش بود .. اما با مرور زمان این حرکت نمادین در میان مردم به خوبی فضای خود را پیدا کرد و به یکی از مهمترین و اساسی ترین حرکت های جنبش تبدیل شد . به گونه ای که بارها اخبار ان با همه بی مهری های رسانه ها از طرف رادیو ها و خبرگزاری های مختلف اعلام شد.برافراشتن پرچم سه رنگ شیر و خورشید در نقاط مختلف کشور که در این روزها توسط گروه های جنبش صورت میگیرد نشان دهنده عبور مردم از یک ترس و رسیدن به نقطه ای از شجاعت که لازمه حرکت های بزرگ مردمی است ؛ میباشد .اهداف جنبش :مهمترین خواست این جنبش بازگشت به منش ایرانی است . هویتی که از 1400 سال پیش با حمله اعراب تاکنون سعی بر گرفتن ان از ایرانیان شده . و تلاش بر این بوده است که فرهنگی بیگانه را به جای فرهنگ ایرانی غالب کند .و بدون شک برای رسیدن به این ارمان بزرگ موانعی همچون نظام جمهوری اسلامی ، که در طی سی سال در دست داشتن قدرت همواره تلاش کرده است تا ایرانیان را از هویت ایرانی ایشان دور کند وجود دارد . تلاش برای از بین بردن رسوم ایرانی همچون نوروز و چهارشنبه سوری از نمونه های بارز ان است . بدون شک همه احزاب سیاسی بر این مسئله اشتراک دارند که اساسا همه مشکل با برکناری جمهوری اسلامی به پایان نمیرسد . و رسیدن به دمکراسی نیازمند حرکت های بزرگ مردمی همراه با اموزش است .پس وجود جمهوری اسلامی با پیشینه تاریخی و اصول پایبند به ان در این سالها نشان داده است که به هیچ وجه سازگاری با هدف جنبش ندارد .دستاورد های جنبش :دستاورد های یک جنبش ملی در یک مدت کوتاه 10 ماه احتیاج به بررسی امکانات ان دارد. جنبشی که تنها با اتکا به نیروی مردم – نه هیچ دولتی – است . رسانه این جنبش یعنی کانال یک بعد از مدتی از اغاز کار به دلیل اعمال خرابکارنه جمهوری اسلامی از هاتبرد برداشته شد و ارتباط مردم با جنبشی که به تازگی نور امیدی در دل های انها تابنده بود قطع شد . که البته بعد از چند ماه به صورت چند ساعت برنامه اختصاصی بر روی دو کانال دیگر اجرای برنامه شد و خوشبختانه در این روزها مجددا شبکه مستقل کانال یک راه اندازی شده است .اما یکی دیگر از نقاط قوت این جنبش حمایت مالی ان توسط ایرانیان خارج از کشور میباشد . مردمی که با همه شرایط سخت اقتصادی ماهیانه مبالغی را به کانال می دهند و به این ترتیب تلوزیون کانال یک تنها شبکه ای است که مخارج خود را مستقیما از مردم دریافت میکند.پس در مورد دستاورد های جنبش اصلی ترین نکته ای که باید در نظر گرفت امکانات ان جنبش است که با شرایط فعلی بسیار چشم گیر است .در روزگار ما نبرد با یک دولت بر سر قدرت بدون داشتن امکانات مالی تقریبا غیر ممکن است . به ویژه جمهوری اسلامی که با در اختیار داشتن پول نفت و صرف ان بی هیچ ملاحظه ای برای اهداف خویش سعی در سرکوب مردم دارد . کشتار های دسته جمعی در سالهای پیش از این و دستگیری ها روزانه ، بسته شدن روزنامه ها ، جلوگیری از گردش ازاد اطلاعات تنها نمونه هایی از روش های مقابله جمهوری اسلامی با مخالفان خویش است.برگزاری چندین تجمع بزرگ ، شعارنویسی ( که به حق در تاریخ مبارزات مردم ایران بی سابقه بوده است ) ، عملیات گروه سیمرغ که همانا نوشتن جمله ماهستیم در روز 22 بهمن بر کانال های جمهوری اسلامی بود ، نصب پرچم های شیر و خورشید در شهرهای ایران تنها بخشی از دستاورد های این جنبش است .به واقع مهمترین دستاورد های جنبش بازگشت روحیه مبارزاتی و امیدوار بودن به اینده ، و گذر از ترس در برابر استبداد است . که همواره در طول تاریخ پایگذار حرکت های بزرگ مردمی بوده است .نتیجه گیری :جنبش ملی ماهستیم نور امیدی تازه در تاریخ مبارزات مردم ایران برای رسیدن به ازادی است . استقبال مردم از این جنبش نشان از تفاوت ان با دیگر حرکت ها میباشد . پیوستن مردم از هر قشری از جامعه که از اصول اولیه موفقیت های یک جنبش است نشان از حرکت در راه درست این جنبش دارد .دادن اگاهی های سیاسی به مردم و مطرح شدن یک سری اصول و سپس اتحاد مردم بر روی ان اصول مشترک ، گوهی یک حرکت اگاهانه است .امروز دیگر نشانه های جنبش ماهستیم را در هر کجا میتوان احساس کرد و خوشبختانه این جنبش برخلاف حرکت های مبارزاتی پیش از ان هر روز پویا تر و پر جنب و جوش تر از قبل می شود . مردم با هر تفکر سیاسی حضور خود را در مبارزه احساس میکنند و تلاش میکنند تا بهترین خود را ارائه دهند .جنبش ملی ماهستیم دیگر از خط توقف و نابودی گذشته است و روز به روز به هدف خویش نزدیک تر می شود .امروز دیگر نوبت ما مردم است که ایا این راه را انتخاب کنیم و ادامه دهیم و یا همچون سال های پیش بی تفاوت از کنار حرکت های مبارزاتی بگذریم ...جنبش ماهستیم شخص نیست ... اصولی است که به واسطه این اصول مشترک عده ای به دور هم دیگر جمع شده اند . و این نقطه مثبتی است که سبب می شود تا این جنبش به راه خود ادامه دهد و خواسته یا ناخواسته افرادی که از این اصول بگذرند کنار گذاشته میشوند.بنابراین این جنبش با همه کاستی ها ، نشان داده است که به دلیل اصیل بودن جنبش دارای یک پویایی ذاتی است و هر روز در حال کاستن کمبود ها و حرکت به سوی هدف اصلی خویش است .پس پیش به سوی ازادی ایران از چنگال جهل و استبداد و برقراری حاکمیت ملت ایران.
ماهستیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر